معنی یک‌دهم

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

ده یوده

ده‌یک، یک‌دهم،


عشر

یک‌دهم، ده‌یک چیزی،


عشیر

[جمع: عشراء] قبیله، قوم‌وخویش،
دوست نزدیک،
[قدیمی] ده‌یک، یک‌دهم،
[قدیمی] یک‌دهم قفیز یا ۳۶ ذرع مربع،


دسی گرم

واحد اندازه‌گیری جرم، معادل یک‌دهم گرم،


دسی متر

واحد اندازه‌گیری طول، معادل یک‌دهم متر،


دسی لیتر

واحد اندازه‌گیری حجم، معادل یک‌دهم لیتر،


عشریه

یک‌دهم مال به عنوان زکات یا مالیات،


ده یک

یک جزء از ده جزء چیزی، یک‌دهم، عشر، ده‌یوده،


تعشیر

گرفتن یک‌دهم از مال کسی،
دهمی شدن،
ده تا کردن،


ریال

واحد پول ایران، برابر با یک‌دهم تومان،
واحد پول عربستان، عمان، قطر و یمن،
[منسوخ] در دورۀ قاجار، واحد پول معادل یک قِران و پنج شاهی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

عشر

ده‌یک، عشریه، یک‌دهم

معادل ابجد

یک‌دهم

79

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری