معنی یکدهم
حل جدول
واژه پیشنهادی
سده
فرهنگ عمید
دهیک، یکدهم،
عشر
یکدهم، دهیک چیزی،
عشیر
[جمع: عشراء] قبیله، قوموخویش،
دوست نزدیک،
[قدیمی] دهیک، یکدهم،
[قدیمی] یکدهم قفیز یا ۳۶ ذرع مربع،
دسی گرم
واحد اندازهگیری جرم، معادل یکدهم گرم،
دسی متر
واحد اندازهگیری طول، معادل یکدهم متر،
دسی لیتر
واحد اندازهگیری حجم، معادل یکدهم لیتر،
عشریه
یکدهم مال به عنوان زکات یا مالیات،
ده یک
یک جزء از ده جزء چیزی، یکدهم، عشر، دهیوده،
تعشیر
گرفتن یکدهم از مال کسی،
دهمی شدن،
ده تا کردن،
ریال
واحد پول ایران، برابر با یکدهم تومان،
واحد پول عربستان، عمان، قطر و یمن،
[منسوخ] در دورۀ قاجار، واحد پول معادل یک قِران و پنج شاهی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
دهیک، عشریه، یکدهم
معادل ابجد
79