معنی گزافهگویی
حل جدول
غلو
مترادف و متضاد زبان فارسی
گزافهگویی، لافزنی، دروغگویی
غلو
اغراق، زیادهروی، گزافه، گزافهگویی، مبالغه
اغراقآمیز
غلوآمیز، گزافه، گزافهگویی، مبالغهآمیز،
(متضاد) واقعی
لاف
ادعا، تفاخر، چاخان، خودستایی، دعوی، رجز، گزافهگویی، مبالغهگویی، هرزهدرایی
چاخان
پشتهمانداز، حراف، حقهباز، شارلاتان، گزافه، لاف، لافزن، گزافهگویی، گزافهگو، خشتمال، دروغگو، دروغزن، دروغباف، دروغ، حرفمفت
بافتن
بافندگی کردن، نساجی کردن، در هم تنیدن، به هم تابیدن، تاروپود درهم زدن، سر هم زدن، حرف بیمنطق زدن، گزافهگویی کردن، از خود درآوردن
فرهنگ عمید
دادوفریاد، گزافهگویی، هارتوهورت، اشتلم،
غلو
زیادهروی در کاری یا در وصف کسی و چیزی، از حد درگذشتن، تجاوز کردن از حد،
گزافکاری،
گزافهگویی،
به مقام خدایی رسانیدن بشر، و اعتقاد به حلول خداوند در شخص،
(ادبی) در بدیع، مبالغۀ شاعر یا نویسنده در وصف کسی یا چیزی به حدی که محال به نظر آید،
(ادبی) در قافیه، آوردن حرف رَوی در یک مصراع ساکن و در مصراع دیگر متحرک، که از عیوب قافیه است، مانند این شعر: صلاح کار کجا و من خراب کجا / ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا ـ چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را / سماع وعظ کجا نغمۀ رباب کجا (حافظ: ۲۰)،
* غلو مقبول: (ادبی) در بدیع، غلوی که در آن لفظی که دلالت به تشبیه یا گمان یا توهم کند آورده شود، مثل «پنداری»، «گویی«، «گوییا»، «ترسم»، و امثال آنها، مانند این شعر: بیم است چو شرح غم عشق تو نویسم / کآتش به قلم درفتد از سوز درونم (سعدی۲: ۵۱۴)،
* غلو مردود: (ادبی) در بدیع، غلوی که در آن لفظی از تشبیه و توهم نباشد، مانند این شعر: پی مورچه بر پلاس سیاه / شب تیره دیدی دو فرسنگ راه،
معادل ابجد
159