معنی کولهبار
حل جدول
پشته
مترادف و متضاد زبان فارسی
فرهنگ عمید
کولهبار و کولهپشتی،
پشتواره
باری که بتوان آن را به پشت برداشت، پشته، کولهبار،
پشته
باری که آن را به پشت بتوان برداشت، پشتواره، کولهبار،
تل، تپه،
فاصلۀ میان دو چاه، قنات،
پشت بند
آنچه از چوب یا سنگ یا خشتوگِل در پشت دیوار شکسته درست کنند که دیوار نیفتد،
کولهبار یا چیز دیگر که کسی بر پشت خود ببندد، پشتبست،
مقداری خوراک که در مهمانخانهها و چلوکبابیها پشت سر خوراک اول برای کسی که هنوز سیر نشده بیاورند،
آب یا غذای رقیق که پس از خوردن دارو بخورند،
معادل ابجد
264