معنی کوله‌بار

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

کوله‌بار

باردان، پشتاره، کوله، کوله‌پشتی، کیسه


پشتاره

خورجین، کوله‌بار


خرجینه

باردان، خرجین، کوله‌بار


کوله‌پشتی

توبره، ساک، کوله‌بار


کیسه

خرجین، کوله‌بار، جیب


باردان

خرجین، خرجینه، کوله‌بار، تنگ، صراحی


کوله

پشت، کوله‌بار، آبگیر، استخر، تالاب، انبوه، توده

فرهنگ عمید

کوله

کوله‌بار و کوله‌پشتی،


پشتواره

باری که بتوان آن را به پشت برداشت، پشته، کوله‌بار،


پشته

باری که آن را به پشت بتوان برداشت، پشتواره، کوله‌بار،
تل، تپه،
فاصلۀ میان دو چاه، قنات،


پشت بند

آنچه از چوب یا سنگ یا خشت‌وگِل در پشت دیوار شکسته درست کنند که دیوار نیفتد،
کوله‌بار یا چیز دیگر که کسی بر پشت خود ببندد، پشت‌بست،
مقداری خوراک که در مهمان‌خانه‌ها و چلوکبابی‌ها پشت سر خوراک اول برای کسی که هنوز سیر نشده بیاورند،
آب یا غذای رقیق که پس از خوردن دارو بخورند،

معادل ابجد

کوله‌بار

264

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری