معنی کلاهخود

لغت نامه دهخدا

کلاهخود

کلاهخود. [ک ُ] (اِ مرکب) کله خود. خود. کلاهی از آهن، فولاد یا فلز دیگر که سپاهیان بر سر گذارند. مغفر. (فرهنگ فارسی معین). پوششی از چرمهای مخصوص و پخته شده یا از فلز برای محافظت سر و گردن و گاه صورت جنگجویان. کاسک. (از لاروس). و رجوع به کلاه و کلاخود و خود و کله خود و مغفر شود.

حل جدول

کلاهخود

ترگ، نیم‌ترک

ترگ


ترگ

کلاهخود

مترادف و متضاد زبان فارسی

کلاهخود

خود، مغفر

فرهنگ معین

کلاهخود

(~.) (اِ.) کلاه آهنی، کلاه فلزی.


غولتاش

(لْ) (اِ.) کلاهخود آهنین.


ترک

(تَ) (اِ.) ترگ، کلاهخود، مغفر.


خوچ

تاج خروس، ترک، کلاهخود. [خوانش: (اِ.)]


تارک

فرق سر، میان سر آدمی، کلاهخود. [خوانش: (رَ) (اِمصغ.)]

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

کلاهخود

(اسم) کلاهی از آهن فولاد یا فلز دیگر که سپاهیان بر سر گذارند مغفر. کلاه آهنی

معادل ابجد

کلاهخود

666

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری