معنی چاه‌کن

حل جدول

چاه‌کن

کومش

مقنی


مقنی

چاه‌کن

مترادف و متضاد زبان فارسی

چاه‌کن

چاهجو، مقنی، چاه‌خو، چاخو، چخو، کننده چاه


کاریزگر

چاه‌کن، کاریزساز، کاریزکن، مقنی


مقنی

چاه‌کن، کاریزکار، قناعت‌ساز، کاریزگر

فرهنگ عمید

قومش

مقنی، چاه‌کن،


کومش

چاه‌کن، مقنی،


مقنی

کسی که کاریز حفر می‌کند، چاه‌کن،
کسی که قنات را لای‌روبی می‌کند،


کم کم

صدای کلنگ چاه‌کن هنگام چاه کندن یا نقب زدن،
(اسم) [قدیمی] ریگ روان،


چاه کن

کسی که پیشه‌اش کندن چاه یا لای‌روبی کاریز است، چاه‌کن، مقنی،
کسی که چاه مستراح را خالی می‌کند. δ بیشتر در معنای دوم استفاده می‌شود،


کن

کندن
کَنَنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خارکن، چاه‌کن، کوه‌کن،
محل درآوردن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کفش‌کن، رختکن،
کنده‌شده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ریشه‌کن،

معادل ابجد

چاه‌کن

79

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری