معنی پنس

لغت نامه دهخدا

پنس

پنس. [پ ِ] (انگلیسی، اِ) مسکوکی در انگلستان و آن دوازده یک یک شلینگ باشد و بیست شلینگ یک لیره است.

پنس. [پ َ] (فرانسوی، اِ) گیره و ماشه، و آن بصورتهای گوناگون است.


لیبری پنس

لیبری پنس. [پ ِ] (اِخ) عنوان حاکمی در قدیم که فروش املاک به موجب قانون با آداب و مراسم خاص در حضور وی انجام میگرفت. (ترجمه ٔ تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ص 503).

فارسی به انگلیسی

فرهنگ معین

پنس

(پِ) [انگ.] (اِ.) یک دوازدهم شلینگ (بیست شلینگ یک لیره است).

گیره، انبر، دوشاخه دهان جانوران. [خوانش: (پَ) [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

پنس

انبر کوچک که در جراحی برای گرفتن یا برداشتن چیزی به کار می‌رود،

سکه‌ای از اجزای پوند، به‌ارزش یک سِنت،

حل جدول

پنس

گیره پزشکی

گیره پزشکی، انبر طبی

انبر طبی

انبرک


معادل فارسی پنس

انبرک

فرهنگ فارسی هوشیار

پنس

انبر کوچک

فارسی به آلمانی

پنس مو

Birrette (f)

انگلیسی به فارسی

forceps

پنس

معادل ابجد

پنس

112

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری