معنی پلاژ

لغت نامه دهخدا

پلاژ

پلاژ. [پ ِ] (اِخ) نام یکی از پیشوایان نوعی از ارتداد به انگلستان در اواسطقرن چهارم میلادی. او منکر تأثیر غفران و نیز اثر خطیئه ٔ اولیه بود و هر چند گروندگان این مذهب آزادی نداشتند معهذا تا قرن ششم میلادی پیروانی داشته است.

پلاژ. [پ ِ] (اِخ) قومی باستانی که در ازمنه ٔ ماقبل تاریخ میزیستند یونان و گنک باراژه و سواحل آسیای صغیر و ایطالیا را اشغال کرده بودند. این قوم بدوی هیچگاه ملتی تشکیل نداده است و یونانیان قدیم آنان را از اراضی متصرفی خویش بیرون کرده و یا به بندگی و اسارت گرفتند. پلاژها پیش از آنکه یونانیان آنان را از اراضی متصرفه اخراج کنند مردمی آرام و زراعت پیشه بودند و به گرد شهرهای خویش حصارهای جسیم از تخته سنگ های عظیم برآورده داشتند که با اینکه ملاط نداشت ویران کردن آن آسان و میسر نبود و امروز علمای فن اتفاق دارند که مردم قدیم تراکیه و افروغیاو لیدیه و کاریه و اتروسکها و اپیردها و ایلیریان وایطالت ها (یعنی سامنیت ها و اسک ها و غیره) و مردم آلبانی فعلی تقریباً شعبی مختلط با این قوم است. نام این قوم در تاریخ ایران باستان مرحوم پیرنیا پلاسک آمده است. (ج 1 ص 626 و 723 و 741 و ج 3 ص 1969). در قاموس الاعلام ترکی آمده است: پلاژ نام یکی از قدیمترین اقوام آریائی است. در ازمنه ٔ مجهول و بسیار قدیم این قوم از آسیای وسطی به اروپا مهاجرت کردند و هنگام وصول به وادی نهرطونه (دانوب) گروهی به شبه جزیره ٔ بالکان درآمده و از اینجا به تراکیه و مقدونیه و ایلیریه و یونانستان وارد شدند و از راه بوغاز (باب) هلس پونت در میسیه و فریجیه و لیدیه و دیگر جهات آسیای صغیر پراکنده شدند و دسته ٔ دیگری هم در طول مجرای نهرطونه رو به بالا روان و در ایتالیا مسکن گزیدند این مردم و دسته های مهاجران باستانی از سرزمین بلخ و هرات در این نقاط رحل اقامت انداختند و مدت های مدید بزیستند سپس هلن ها یعنی یونانیان آریائی نژاد به این نواحی رحلت کردند و سواحل یونانستان را به ضبط آوردند و پلاژها رااز این قطعه بکوههای آرکادیای یونانستان راندند خطه ٔ پلاسجیوتبده، تسالیه هم از قوم مذکور مسکون بود و علاوه بر این در اطراف و جوانب شبه جزیره ٔ بالکان و قسمت شمال غربی آسیای صغیر پلاژها مسکن و مأوا داشتند بعدها پاره ای از اقوام آریائی نیز به ایتالیا مهاجرت کردند ولی به امحاء این قوم نایل نشدند زیرا فرقه ای با مردم تازه وارد اختلاط پیدا کرده و دسته ٔ دیگر هم به جبال و جزایر پناه بردند. پلاژها مدنیت عالی نداشتند ولی در زراعت و استخراج معادن و فن معماری مهارت پیدا کرده بودند و ساختمانهای خود را با سنگ های نتراشیده بنا میکردند. پاره ای از آثار باقیه ٔ این نوع ابنیه هنوز هم از بین نرفته است. پلاژها اجرام فلکی و جن ّ و پری و بتان و نظائر اینان را پرستش می کردند. اساطیر یونان و رومیهای باستانی از اعتقادات اینان مأخوذ است. مورّخین باستانی یونانستان مانند هرودوت و غیره گویند که اکثر اسامی ارباب انواع یونانی از پلاژها به میراث مانده است و معبد مشهور دودون نیز در یونان مخصوص این قوم بوده است. این پرستشگاه در دوره های تمدن درخشان یونان زیارتگاه اهالی آن کشور شمرده میشد و در اپیر واقع بود. خدام این معبد به زبان پلاژ تکلم میکردند و زوّار بوسیله ٔ ترجمانان حوائج خود را بر می آوردند. از اقوام منسوب به پلاژ قوم آرناؤد است که در حالی نسبهً خالص باقی مانده اند. این طایفه ازاحفاد ایلیریان باستانی میباشند و اکثر اصطلاحات اساطیر یونانی که از زبان پلاژ گرفته شده امروز با اندک مایه تغییری در زبان آرناؤد موجود و مستعمل است. به عقیده ٔ پاره ای از متأخرین کلمه ٔ پلاژ اسم علم نیست، این کلمه در زبان اقوام باستانی بمعنی پیر و کهن سال بوده چنانکه مورخین قدیم یونان این کلمه را بمعنی مذکور به اقوامی اطلاق میکردند که قبل از یونانیان در یونان زمین میزیسته اند. استعمال امروزی کلمه ٔ پلاگ درزبان آرناؤد هم مؤید ادعای فوق تواند بود چونکه پیر را پلاک گویند و ممکن است این لفظ از تحریف پلاژ بوجود آمده باشد. (قاموس الاعلام ترکی تحت عنوان پلاسج).

پلاژ. [پ ِ] (اِخ) پادشاه استوریا (اشتریه)، ایالتی در جهت شمالی اسپانیا. او در اول همدست ردریک پادشاه اسپانیا بود و پس از آنکه ردریک بدست مسلمین مغلوب شد وی به کوهستانهای کنتابریه بگریخت و در میان مسیحیان آن ناحیت چندین سال مختفی و متواری میزیست و در 718 م. بر مسلمین خروج کرد و در دامنه های کوه برانس (پیرنه) چندبار بر مسلمانان غلبه کرد و از این رو لقب پادشاهی اشتریه یافت و بانی شهر اوویدو هموست. (قاموس الاعلام ترکی).


پلاژ اول

پلاژ اول. [پ ِ ژِ اَوْ وَ] (اِخ) پاپ رم از سال 556 تا560 م.


شاتلایون - پلاژ

شاتلایون - پلاژ. [ت ُی ُ پ ِ] (اِخ) کمون شارانت - ماریتیم واقع در آروندیسمان لاروشل. دارای 4950 نفر جمعیت. حمامهای آب معدنی آن معروف است.


پلاژ دوم

پلاژ دوم. [پ ِ ژِ دُ وُ] (اِخ) پاپ رم از579 تا590 م. این پاپ با آن مذاهب که در ایستریا بظهور آمد مخالفت میکرد. (قاموس الاعلام ترکی: پلاج).

حل جدول

پلاژ

ساحل هم سطح دریا

ساحل مسطح دریا


تفریحگاه ساحلی

پلاژ


شناگاه ساحلی

پلاژ


ساحل دریا

پلاژ


تفرجگاه ساحلی

پلاژ

فرهنگ معین

پلاژ

ساحل کم شیب دریا، مجموعه تأسیسات رفاهی یا تفریحی یا اقامتی کنار ساحل، ساحل سرا. (فره). [خوانش: (پِ) [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

پلاژ

ساحل دریا که مسطح و هموار باشد و مردم برای تفرج و آب‌تنی به آنجا بروند،

فرهنگ فارسی هوشیار

پلاژ

فرانسوی شناگاه (اسم) ساحل مسطح دریا، گرمابه دریایی که جای شنا حمام و تفریح است. ساحل دریا که مسطح باشد و مردم برای آب تنی به آنجا روند

معادل ابجد

پلاژ

1033

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری