معنی پرنعمت

لغت نامه دهخدا

پرنعمت

پرنعمت. [پ ُ ن ِ م َ] (ص مرکب) بسیارمال. پرکالا و اطعمه: باکالنجار و جمله ٔ گرگانیان خانه ها بگذاشته بودند پرنعمت و ساخته سوی ساری برفته. (تاریخ بیهقی).

فارسی به انگلیسی

حل جدول

فرهنگ عمید

پرنعمت

جایی که میوه، خواربار، و متاع فراوان باشد،


پربرکت

بابرکت، پرنعمت، پرحاصل،


نعیم

نعمت، مال،
(صفت) پرنعمت،
(اسم) از نام‌های بهشت،

واژه پیشنهادی

انگلیسی به فارسی

wonderland

سرزمین پرنعمت


vintage year

(مج) سال پرنعمت

آیه های قرآن

وَاجْعَلْنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ

و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان!


و اجعلنی من ورثة جنة النعیم

و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان!


فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِیمٍ

در رَوح و ریحان و بهشت پرنعمت است!


فروح و ریحان و جنة نعیم

در رَوح و ریحان و بهشت پرنعمت است!


فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ

در باغهاى پرنعمت بهشت (جاى دارند) !


فی جنات النعیم

در باغهاى پرنعمت بهشت (جاى دارند) !

سوئدی به فارسی

underland

کشور زیبای خیالی، سرزمین عجایب، سرزمین پرنعمت،

معادل ابجد

پرنعمت

762

قافیه

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری