معنی واگیردار
لغت نامه دهخدا
واگیردار. (نف مرکب) مسری. ساری. مرضی که از بیمار به اطرافیان سرایت کند. مرضی بودار. رجوع به واگیر داشتن شود.
فارسی به انگلیسی
Contagion, Transmissible, Catching, Contagious, Epidemic, Infectious, Transmittable
واگیردار (بیماری)
Communicable
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) مرضی که از بیمار به دیگران سرایت کند ساری.
فرهنگ معین
(ص فا.) مرضی که از بیمار به دیگران سرایت کند، ساری.
حل جدول
مسری
بیماری واگیردار
تیفوس، حصبه، طاعون
از بیماریهای واگیردار
تیفوس
از امراض واگیردار
تیفوس
نوعی بیماری واگیردار
سیاهزخم
فارسی به عربی
معدی
واژه پیشنهادی
وبا، سل، تیفوس
نوعی بیماری واگیردار
کرونا، وبا
آنفلوآنزا-
وبا کرونا آنفلوآنزا هپاتیت سل
معادل ابجد
442