معنی همهمه

فرهنگ معین

همهمه

(هَ هَ مِ) [ع. همهمه] (اِ.) صداهای درهم و برهم جماعت.

فارسی به انگلیسی

همهمه‌

Babel, Commotion, Din, Hubbub, Noise, Pother, Racket, Tumult

فارسی به عربی

همهمه

ازیز، اضطراب


همهمه کردن

دندنه

فرهنگ فارسی هوشیار

همهمه

صداهای درهم و برهم از مردم یا از حیوانات


همهمه کردن

پخالیدن (مصدر) صداهای در هم وبر هم ایجاد کردن.

فرهنگ عمید

همهمه

صداهای درهم و برهم از حیوانات یا مردم،

حل جدول

همهمه

گیراگیر

غوغا، بلوا


همهمه- سروصدا

غُلغله


همهمه مردم

ولوله


غوغا و همهمه

هنگامه، فغان، هیاهو، آشوب، ازدحام،


همهمه و غوغا

گیراگیر

مترادف و متضاد زبان فارسی

همهمه

الم‌شنگه، جنجال، سروصدا، غلغله، غوغا، ولوله، هنگامه، هیاهو

فارسی به آلمانی

همهمه

Brummen, Schnarren, Summen, Surren, Aufruhr, Tumult [noun]


پر همهمه

La.rmend [adjective], Tumultartig

معادل ابجد

همهمه

95

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری