معنی نویسا
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) نویسنده: مقابل نا نویسا
نویسایی
نویسندگی نوشتن ((اگر بودی کمال اندر نویسایی و خوانایی چرا آن قبله کل نانویسا بود و ناخوانا)) (سنائی. لغ: نا نویسا)
نوشتن
(مصدر) (نوشت نوردد خواهد نوشت بنورد نور دنده نوشته) نور دیدن: ((مسالک و طرق و زقاق بقدم اشتیاق می نوشت. )) (مصدر) (نوشت نویسد خواهد نوشت بنویس نویسنده نویسا نوشته) اندیشه و مطلبی را بوسیله مداد یا قلم بر روی کاغذ آوردن کتابت کردن تحریر کردن.
لغت نامه دهخدا
نویسا. [ن ِ] (نف) نویسنده. آنکه داند و تواند نوشت. که نویسد. (یادداشت مؤلف). رجوع به نانویسا و نیز رجوع به نویسائی شود.
فرهنگ عمید
نویسنده،
حل جدول
اقوام داراى خط در جامعهشناسى
اقوام داراى خط در جامعه شناسى
اقوام داراى خط در جامعهشناسى
نویسا
اقوام داراى خط در جامعه شناسى
نویسا
اقوام دارای خط
نویسا
اقوام داراى خط
نویسا
فارسی به انگلیسی
Literate
معادل ابجد
127