معنی نظاموظیفه
حل جدول
اجباری
فرهنگ عمید
جمعآوری جوانانی که طبق قانون نظاموظیفه به سن سربازی رسیدهاند، گرفتن سرباز،
مترادف و متضاد زبان فارسی
پرستش، طاعت،
(متضاد) خیانت، پرستاری، تیمار، اطاعت، فرمانبری، بندگی، چاکری، خدمتکاری، نوکری، پست، شغل، کار، ماموریت، حضور، محضر، پیشگاه، ملازمت، نزد، تعظیم، کرنش، جناب، حضرت، سرکار 01 نظاموظیفه، سربازی
معادل ابجد
1992