معنی موسس

فارسی به انگلیسی

موسس‌

Author, Father, Founder, Founding Father

فارسی به عربی

موسس

اب، منشی، موسس، مولف


موسس شرکت

رجل الاعمال

عربی به فارسی

موسس

از پا افتادن , لنگ شدن , فرو ریختن , غرق کردن (کشتی) , فرورفتن , برپا کننده , موسس , بنیان گذار , ریخته گر , قالبگیر

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

موسس

بنیانگزار، بنیانگر

کلمات بیگانه به فارسی

موسس

بنیانگذار

فارسی به آلمانی

موسس

Autor (m), Schriftsteller (m), Urheber (m), Vater (m), Verfasser (m)


موسس شرکت

Unternehmer (m)

مترادف و متضاد زبان فارسی

موسس

بانی، بنیانگزار، پایه‌گذار، واضع

فرهنگ فارسی هوشیار

موسس

آنکه بنیاد چیزی را بر پا مینهد و بنا میکند، پایه کذار، بنانهاده، بنیانگذار آنکه با خود حرف میزند و زمزمه میکند، وسواسی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

موسس

166

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری