معنی لوزه

فارسی به ترکی

لوزه‬

bademcik

فارسی به عربی

لوزه

لوزه


ورم لوزه

التهاب اللوزتین


بادامک

لوزه

لغت نامه دهخدا

لوزه

لوزه. [زَ / زِ] (اِ) هر چیز که آن چرب و شیرین باشد، خواه لقمه و خواه سخنان خوب و دلکش وبه معنی فروتنی و چاپلوسی و فریب هم هست. (برهان).

فارسی به ایتالیایی

لوزه

tonsille

فرهنگ معین

لوزه

(لُ زِ) (اِ.) هر یک از دو جسم بادامی شکل کوچک که از بافت لنفی تشکیل شده و در دو طرف حلق قرار دارد.

فرهنگ فارسی هوشیار

لوزه

هر یک از دو برآمدگی بادام شکل درون گلو

انگلیسی به فارسی

adenoidectomy

جراحی لوزه سوم/برداشتن لوزه سوم


Tonsil

لوزه


lingual tonsil

 لوزه زبانی‏


palatine tonsil

لوزه کامی


tonsil

(تش) لوزه


tonsillectomy

عمل لوزه

ترکی به فارسی

عربی به فارسی

لوزة

لوزه , بادامک

معادل ابجد

لوزه

48

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری