معنی لارنژیت

فرهنگ فارسی هوشیار

لارنژیت

فرانسوی نای آماس خروسک (اسم) آماس و التهاب انساج حلق بهر علتی که باشد. غالبا لارنژیت در دنباله یک سرما خوردگی و یا زکام و یا گریپ و یا ناراحتی و عفونت لوزه ها و یا درمشی و یا دنباله برخی بیماریهای عفونی (خروسک دیفتری سرخک سیفیلیس سل و غیره) بروز میکند. تحریک مدام مخاط حلق بر اثر بلند صحبت کردن و یا آواز خواندن (لارنژیت خوانندگان) و یا تنفس برخی مواد و یا داروهای شیمیایی نیز ممکنست ایجاد لارنژیت نماید. یا لارنژیت استریدولوز. خروسک. التهاب حنجره

حل جدول

لارنژیت

خروسک

التهاب حنجره


خروسک، لارنژیت

بیماری التهاب حنجره


خروسک ، لارنژیت

بیماری التهاب حنجره


نام عامیانه بیماری لارنژیت

خروسک


ورم و التهاب حنجره

لارنژیت


خروسک

لارنژیت


التهاب حنجره

لارنژیت


بیماری التهاب حنجره

خروسک، لارنژیت

فرهنگ معین

لارنژیت

(رَ) [فر.] (اِ.) ورم و التهاب حنجره.

فرهنگ عمید

لارنژیت

التهاب حنجره و تارهای صوتی به دلیل عواملی چون گرد و غبار، فریاد بلند، سرما، و رطوبت که باعث گرفتگی صدا می‌شود،


خروسک

بیماری التهاب گلو که بیشتر در کودکان شیوع دارد و باعث سرفه و تغییر صدا می‌شود، لارنژیت،

لغت نامه دهخدا

ورم

ورم. [وَ رَ] (ع اِ) آماس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و آن در اصطلاح پزشکان عبارت است از ماده ای که در اندرون جرم عضو تولید و سبب افزایش حجم عضو به شکلی خارج ازحد طبیعی شود. (کشاف اصطلاحات الفنون) (بحر الجواهر). برآمدگی انساج نرم و یا استخوانی بدن خواه با التهاب همراه باشد و یا بدون التهاب باشد. تورم. برآمدگی. (فرهنگ فارسی معین). و در تداول عامه به هر نوع برآمدگی نسجی که مربوط به هر عارضه ای باشد بطور عام این کلمه اطلاق میشود. (فرهنگ فارسی معین):
بود مردی علیل را ورمی
وز ورم برنیامدیش دمی.
سنایی.
چه نسبت بود حاسدان را به تو
کسی فربهی چون شمارد ورم.
ابوالفرج رونی.
- ورم اُمّات، ورم اُمین. مننژیت. بیماریی که از آماس امات یا امین یعنی ام الغلیظ و ام الرقیق یا ورم ام الغلیظ و ام الرقیق و غشاء مخاطی پیدا آید. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- ورم بیضه، (اصطلاح پزشکی) التهاب و تورم بیضه ها را گویند و غالباً در دنباله ٔ یک سوزاک مزمن این عارضه پدید می آید. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم پستان، (اصطلاح پزشکی) التهاب و تورم پستان در اثر عفونت حاد یا مزمن. ورم ثدی. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم پلک، (اصطلاح پزشکی) عارضه ٔ عفونی همراه با تورم مزمن در حول پلک ها خصوصاً درناحیه ٔ ریشه ٔ مژه های چشم. بلفاریت. ورم جفن. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم ثدی. رجوع به ورم پستان شود.
- ورم جرم دماغ، (اصطلاح پزشکی) التهاب و تورم حاد انساج مختلفه ٔ دماغ را گویند. انسفالیت. قرانیطس. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم چشم، (اصطلاح پزشکی) درد و ناراحتی انساج اصلی و انساج محافظ چشم همراه با التهاب و قرمزی قرنیه. رمد. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم چشم شرکی، (اصطلاح پزشکی) عبارت از تحریکات ورمی چشم سالمی است که در تعقیب ضربه یا ورم چشم دیگر پیدا میشود و در اصطلاح طب چشم تازه مبتلاشده را چشم تحریک شده و چشمی راکه در پیش مبتلا بوده است چشم تحریک کننده گویند. رمدشرکی. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم حجاب حاجز، (اصطلاح پزشکی) التهاب و تورم حجاب حاجز را گویند. برسام. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم حلق با غشاء کاذب، (اصطلاح پزشکی) دیفتری. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم حلقوم، (اصطلاح پزشکی) لارنژیت. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم رأس حشفه، (اصطلاح پزشکی) التهاب و تورم عفونی رأس آلت را گویند و بیشتر در مواقعی عارض میشود که عمل ختنه انجام نشده باشد. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم روده، (اصطلاح پزشکی) التهاب و تورم روده را گویند. ورم معاء. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم صفاق، (اصطلاح پزشکی) التهاب و عفونت صفاق. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم قرنیه، (اصطلاح پزشکی) التهاب و تورم قرنیه ٔ چشم را گویند که فوق العاده خطرناک برای بینائی است و دید چشم را از بین میبرد. کراتیت. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم قولون، (اصطلاح پزشکی) کولیت. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم لوزتین، (اصطلاح پزشکی) عفونت و التهاب لوزه ها را گویند. (فرهنگ فارسی معین)
- ورم معاء. (اصطلاح پزشکی) رجوع به ورم روده شود.
- ورم ملتحمه، (اصطلاح پزشکی) التهاب و تورم انساج حول چشم (پلک ها) همراه با اتساع شبکه ٔ موی رگی قرنیه، از این جهت قرنیه در این عارضه قرمزرنگ به نظر می آید. ورم ملتحمه ممکن است ویروسی و یا میکربی و یا در اثر حساسیت باشد. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم ملتحمه ٔ بهاری، (اصطلاح پزشکی) ورم ملتحمه که در اثر حساسیت پلک به برخی عوامل در فصول معین غالباً بین پسربچه ها دیده میشود و معمولاً مسری نیست. بهترین راه معالجه ٔ اینگونه ورم ملتحمه ضدعفونی چشم با مواد دارویی ضعیف و استعمال داروهای ضد حساسیت است. ورم ملتحمه ٔ فصلی. از علائم اصلی ورم ملتحمه ترشح مقادیر زیاد مواد چرکی است از پلکها که به صورت توده ای سفید و یا مایل به زرد کمی چسبیده و خمیری شکل ترشح میشود و معمولاً تعدادش بقدری زیاد است که در موقع خواب (شبها) موجب میشود پلکها به هم بچسبندو در موقع بیداری پلکها به زحمت زیاد از هم بازمیشوند. (فرهنگ فارسی معین).
- ورم ملتحمه ٔ فصلی. (اصطلاح پزشکی) رجوع به ورم ملتحمه ٔ بهاری شود.
- ورم نقرس زانو، (اصطلاح پزشکی) نقرس. (فرهنگ فارسی معین).
|| (مص) آماسیدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). برآماسیدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). || خشمناک گردیدن و پرباد کردن بینی را از تکبر وخشم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (ناظم الاطباء). || تکبر نمودن. (منتهی الارب): ورم بانفه، تکبر نمود. (منتهی الارب). || داغ کردن. (غیاث اللغات از منتخب از مدار از کشف از صراح). || (اِمص) آماسیدگی. (غیاث اللغات).

معادل ابجد

لارنژیت

1691

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری