معنی قلاب‌دوزی

لغت نامه دهخدا

قلابدوزی

قلابدوزی. [ق ُل ْ لا] (حامص مرکب) بردره دوزی. گل دوزی. گل بوته و دیگر صورتها که از نخ یا ابریشم با قلاب و سوزن روی پارچه دوزند. رجوع به قُلاب شود.

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

قلابدوزی

کجه دوزی چکندوزی عمل و پیشه قلابدوز دوختن طرحهایی از نقش و نگار از ابریشم یا خامه یا رشته های طلا و نقره بر روی پارچه بوسیله قلاب. یا جامه قلابدوزی. جامه ای که رشته های فلزی طلا یا نقره یا شبیه آن بر روی وی دوخته باشند. گلدوزی

مترادف و متضاد زبان فارسی

برودری

زری‌دوزی، قلاب‌دوزی، گلدوزی، ملیله‌دروزی

فرهنگ عمید

قلاب دوز

کسی که پیشه‌اش قلاب‌دوزی است،


پرکار

کسی که بسیار کار بکند، فعال،
ویژگی تابلو نقاشی یا پارچۀ قلاب‌دوزی که در آن نقش‌ونگار و ریزه‌کاری بسیار باشد،
ویژگی آنچه در ساختن و درست شدن آن ظرافت به کار رفته باشد،

واژه پیشنهادی

از صنایع دستی

آجیده‌دوزی- ابریشم‌دوزی -بافتنی -بردری‌دوزی -بیلیش‌دوزی- پارچه‌بافی -پتوبافی- پته‌دوزی -پرده‌های نگارین- پشتی‌دوزی -پلاس- کتیبه‌دوزی -پوستین‌دوزی -ترمه‌بافی- تکه‌چسبانی -تکه‌دوزی -توربافی- جاجیم‌بافی -جوال- جوراب پشمی- چاپ کلاقه‌ای (باتیک)- چادرشب‌بافی- چاروق چرم‌سازی -چشمه‌دوزی -چنته‌بافی -چهل‌تکه -چوقا- چیت‌بافی- چیدمان- چیغ‌بافی- حاشیه‌دوزی -حصیربافی -خامه‌دوزی -خورجین‌بافی -خیاطی- دارایی‌بافی- دست‌بند- دوستی دوزندگی ده‌یک‌دوزی رشتی‌دوزی رفوگری رنگرزی گره‌ای رنگرزی رودوزی ریسندگی زربفت -زین‌سازی سبدبافی (مرواربافی • پخل‌بافی • کپوبافی) سرپرده سرمه‌دوزی سکمه‌دوزی سوزن‌دوزی شعربافی شماره‌دوزی شمدبافی علاقه‌بندی قارچین قلمکارسازی قلاب‌دوزی کفاشی کلاه مالی گبه‌بافی گلابتون‌دوزی گلیچ‌بافی گلیم‌بافی گلیمچه گل‌دوزی لحاف‌دوزی مفرش‌بافی ملیله‌دوزی منجوق‌دوزی منگوله‌سازی نساجی نمدمالی نواربافی ورنی‌بافی

معادل ابجد

قلاب‌دوزی

160

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری