معنی قاپوچی

لغت نامه دهخدا

قاپوچی

قاپوچی. (ترکی، ص مرکب، اِ مرکب) (از قاپو ترکی + چی به معنی مدیر). حاجب. دربان. (آنندراج). بواب. آذن.


قاپوچی باشی

قاپوچی باشی. (ترکی، ص مرکب، اِ مرکب) لقبی از القاب در دوره ٔ قاجاریه. دربان باشی. رئیس دربانها. رجوع به قاپوچی شود.


قاپوچی قیه

قاپوچی قیه. [ق َ ی ِ] (اِخ) دهی است از دهستان چاپیاره بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی. واقع در 14هزارگزی جنوب باختری قره ضیاءالدین و سه هزارگزی جنوب راه ارابه رو قورول به قره ضیاءالدین. در دره قرار دارد و هوای آن معتدل مالاریائی است و سکنه ٔ آن 24 تن است. آب آن از قنات و چشمه و محصولات آن غلات و شغل مردم آن زراعت و گله داری و صنایع دستی اهالی جاجیم بافی است. وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

حل جدول

قاپوچی

دربان


قاپوچی ، بواب

دربان


قاپوچی، بواب

دربان


دربان

قاپوچی

قاپوچی، بواب

مترادف و متضاد زبان فارسی

قاپوچی

بواب، حاجب، دربان، دروازه‌بان

فرهنگ فارسی هوشیار

قاپوچی

دربان، حاجب


قاپوچی باشی

در بان باشی (صفت اسم) دربان باشی رئیس دربانها (قاجاریان) .

فرهنگ معین

قاپوچی

[تر.] (اِمر.) دربان، حاجب.

فرهنگ عمید

قاپوچی

در دوره صفوی و پس از آن، دربان،

واژه پیشنهادی

قاپوچی

دربان


نگهبان در

بواب، سرایدار، قاپوچی

معادل ابجد

قاپوچی

122

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری