معنی فرنگیس

لغت نامه دهخدا

فرنگیس

فرنگیس. [ف َ رَ] (اِخ) نام دختر افراسیاب که در عقد نکاح سیاوش بود. (برهان). دختر افراسیاب و زن سیاوش. (ولف):
فرنگیس بهتر ز خوبان اوی
نبینی به گیتی چنان روی و موی.
فردوسی.
از فرنگیس و کتایون و همای
باستان رانام و آوا دیده ام.
خاقانی.

فرهنگ پهلوی

فرنگیس

نام دختر افراسیاب، زن سیاوش، مادر شاه کیخسرو کیانی

نام های ایرانی

فرنگیس

دخترانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر افراسیاب تورانی و همسر سیاوش و مادر کیخسرو پادشاه کیانی

معادل ابجد

فرنگیس

420

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری