معنی عمادالملک
لغت نامه دهخدا
عمادالملک. [ع ِ دُل ْ م ُ] (اِخ) محمد ختنی، ملقب به عمادالملک. رجوع به عمادالملک ختنی شود.
عمادالملک. [ع ِ دُل ْ م ُ] (اِخ) فتح اﷲ، ملقب به عمادالملک. نخستین تن از عمادشاهیان است و از سال 890 تا 910 هَ. ق. در «برار» دکن حکومت کرده است. رجوع به عمادشاهیان شود.
عمادالملک. [ع ِ دُل ْ م ُ] (اِخ) ابن نظام الملک. وی فرزند خواجه نظام الملک، وزیر ملک بوری برس بن الب ارسلان بود. بعد از فوت ملک شاه سلجوقی، خراسان دچاراغتشاش و اضطراب بود. و ملک ارسلان ارغون بن الب ارسلان به تدریج بر همه ٔ خراسان مسلط گشت و در این هنگام سلطنت سلجوقی برای برکیارق مسلم گردید. برکیارق، عم خود یعنی ملک بوری برس بن الب ارسلان را به امارت خراسان برگزید. و او این عمادالملک را به وزارت خویش منصوب کرد. اما ارغون به امارت برادر خویش تن درنداد و چندین جنگ بین دو برادر رخ داد و سرانجام ملک ارسلان ارغون بر برادر غلبه یافت و او را به قتل رساند و وزیر او عمادالملک را نیز بعد از آنکه سیصدهزار دینار مصادر کرده بود از میان برد. (از تاریخ ادبیات در ایران صفا ج 2 ص 13 و 63 از اخبارالدوله السلجوقیه و تاریخ ابن الاثیر، حوادث سالهای 489 و 490 و 493 و 494).
عمادالملک. [ع ِ دُل ْ م ُ] (اِخ) ابوالفضل. ممدوح انوری. انوری را قصیده ای است به مطلع:
چو شاه زنگ برآورد لشکر از مکمن
فروگشاد سراپرده پادشاه ختن
که ممدوح این قصیده در بعضی نسخ دیوان انوری «سید اجل عمادالدین ابوالفضل طورانی » و بعضی دیگر «صاحب اعظم جلال الدین احمد» و برخی «صدرالوزراء مختارالسلاطین خواجه جلال الدوله عمادالدین ابوالفضل » ذکر شده است. لیکن از دو بیت ذیل از همین قصیده:
جلال دولت و دین و عماد ملت و ملک
مدار داد و دیانت، قرار فرض و سنن
جهان فضل، ابوالفضل، کز کفایت اوست
نظام ملک، چنان کز نظام ملک حسن
چنین برمی آید که لقب این ممدوح «عمادالملک » است نه عمادالدین، زیرا در هیچ یک از نسخ مضاف الیه عماد، «دین » نیامده است. همه جا «ملک » است. اما از شرح حال این شخص چیزی به دست نیامد.
عمادالملک براری...
عمادالملک براری. [ع ِ دُل ْ م ُ ک ِ ب َ] (اِخ) وی از سلاطین «برار» در هند بود که در عهد سلاطین بهمنی دکن (748- 933 هَ. ق.) خود را در برار شاه خواند واستقلال به دست آورد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 287).
عمادالملک ختنی
عمادالملک ختنی. [ع ِ دُل ْ م ُ ک ِخ ُ ت َ] (اِخ) (امیر...) محمد، ملقب به عمادالملک. وی وزیر منکوقاآن بن تولی خان (متوفی در سال 655 هَ. ق.) بوده است. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 57). و رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی چ لیدن ج 1 ص 198 شود.
عمادالملک قزوین...
عمادالملک قزوینی. [ع ِ دُل ْ م ُ ک ِ ق َزْ] (اِخ) خطاط مشهور نیمه ٔ دوم قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هَ. ق. رجوع به عماد قزوینی شود.
عمادالملک ساوجی...
عمادالملک ساوجی. [ع ِ دُل ْ م ُ ک ِ وَ] (اِخ) وزیررکن الدین پسر سلطان محمد خوارزمشاه. آن هنگام که خوارزمشاه از جلو سپاهیان مغول میگریخت چون به بلخ رسید این عمادالملک، او را به دعوت رکن الدین به عراق خواند تا در آن سرزمین برای جلوگیری از پیشرفت مغول به جمع و تهیه ٔ سپاه مشغول شود. چندی بعد که سپاهیان مغول پس از غارت ری به سمت همدان می رفتند، در راه در نزدیکی دولت آباد ملایر به کسان خوارزمشاه برخوردند و بسیاری از آنان را به قتل رساندند که این عمادالملک از جمله ٔ آنان بود. (از تاریخ مغول عباس اقبال ص 37 و 39) (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 650). و رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 107 و 208 و... شود.
ابوالفضل
ابوالفضل. [اَ بُل ْ ف َ] (اِخ) عمادالملک. رجوع به عمادالملک شود.
حل جدول
لقب میرعماد خطاط معروف ایرانی
بزرگترین خوشنویس خط نستعلیق
عمادالملک
لقب میرعماد
عمادالملک
لقب بزرگترین خوشنویس خط نستعلیق
عمادالملک
نام های ایرانی
پسرانه، تکیه گه کشور
فرهنگ عمید
پریشانحال، شوریده، مضطرب: آن عمادالملک گریان، چشممال / پیش سلطان دردوید آشفتهحال (مولوی: ۹۷۵)،
مسکین، مستمند،
(تصوف) شوریده، مجذوب،
معادل ابجد
236