معنی عذرآورنده

حل جدول

انگلیسی به فارسی

pretender

عذرآورنده

فرهنگ عمید

عذرآور

عذرآورنده، بهانه‌آور،


معتذر

کسی که عذر بیاورد، عذرآورنده، عذرخواهنده،

فرهنگ معین

معذور

(مَ) [ع.] (اِمف.) عذرآورنده، بهانه دار.


متعذر

عذرآورنده، بهانه آورنده، سخت، دشوار. [خوانش: (مُ تَ عَ ذِّ) [ع.] (اِفا.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

معتذر

عذرخواه، پوزش‌خواه، عذرآورنده،
(متضاد) پوزش‌پذیر، عذرپذیر

لغت نامه دهخدا

بهانه ساز

بهانه ساز. [ب َ ن َ / ن ِ] (نف مرکب) بهانه فروش. بهانه سازنده. عذرآورنده. (فرهنگ فارسی معین). || پوزش آورنده. (ناظم الاطباء). || ادعای بی جا کننده. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). || حیله کننده. (ناظم الاطباء). || سازنده ٔ دست آویز و واسطه و سبب:
افزار سخن نشاط و ناز است
زین هر دو سخن بهانه ساز است.
نظامی.

معادل ابجد

عذرآورنده

1236

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری