معنی شلجمی

لغت نامه دهخدا

شلجمی

شلجمی. [ش َ ج َ] (ص نسبی) منسوب به شلجم. به شکل شلجم. (یادداشت مؤلف). || اگر دو قوس از دایره بر سطحی محیط شود که هر دو از نصف دایره طولشان بیشتر باشد و انحداب یا کوژی آن دو در دو جانب باشد آن شکل را شلجمی گویند. (فرهنگ فارسی معین). به شکل شلغم. قطع زاید. شکل کروی که دو قطب آن اندک فروشدگی دارد. (یادداشت مؤلف). || مرواریدی است که پیرامون آن استداری عرضیانی مستوی باشد و فوق او به تقبیب و قاعده به استقامت مایل بود. (جواهرنامه).

فرهنگ فارسی هوشیار

شلجمی

پارسی تازی گشته شلغمی از نگاره های هندسی ‎ (صفت) منسوب به شلجم شلغمی، (اسم) اگر دو قوس از دایره بر سطحی محیط شود که هر دو نصف از دایره طولشان بیشتر باشد. و انحداب یا کوژی آن دو در دو جانب باشد آن شکل را شلجمی گویند.


قطع مکافی

شلغمی (شلجمی در تازی)

فارسی به عربی

شلجمی

بیضوی، قبه

حل جدول

انگلیسی به فارسی

parabola

شلجمی


napiform

شلجمی


parabolic

سهمی، شلجمی، سهمی گون، سهمی شکل، شلجمی شکل، سهموی


parabolic reflector

آینه ی سهموی، آینه ی شلجمی

سوئدی به فارسی

ellips

بیضی، شلجمی، تخم مرغی، حذف، ادغام، حذف، انداختگی، انداختن لغات، بیضی، شلجمی، تخم مرغی، حذف، ادغام،

عربی به فارسی

بیضوی

بیضی , شلجمی , تخم مرغی , حذف , ادغام

فنلاندی به فارسی

ellipsi (math.)

بیضی , شلجمی , تخم مرغی , حذف , ادغام.

فرانسوی به فارسی

ellipse

بیضی , شلجمی , تخم مرغی , حذف , ادغام.

اسپانیایی به فارسی

elipse

بیضی، شلجمی، تخم مرغی، حذف، ادغام.

معادل ابجد

شلجمی

383

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری