معنی شادیبخش

حل جدول

شادی‌بخش

آنچه باعث شادی شود


شادیبخش

روحپرور

طربانگیز

فرحبخش


طربانگیز

شادیبخش

مترادف و متضاد زبان فارسی

شادی‌بخش

شادی‌آور، طرب‌انگیز، فرح‌بخش، مسرت‌بخش، نزهت‌بخش، نشاطانگیز،
(متضاد) غم‌افزا

سخن بزرگان

ویکتور هوگو

لغزش انسان همواره تدریجی است. بدیها در وجود ما، پای حاضر آماده و نامرئی دارند. حتی کسانی از ما با ظاهر پاک و آراسته، چنین ویژگی هایی دارند.

آزمندی، زنجیری است که دست و پای هر آزادهای را خواهد بست.

آزادی ما از نقطه ای شروع می شود که آزادی دیگران پایان می یابد.

بزرگترین آزمون گیرنده، خداست و کوچکترین آزمون دهنده، بندهی خدا.

هرگز در میان موجودات، مخلوقی که برای کبوتر شدن آفریده شده، کرکس نمی شود. این ویژگی در میان هیچیک از مخلوقات نیست جز آدمیان.

خدا پایان شکوه جهان آفرینش است، عشق، پایان شکوه آدمی.

خلاصه [=کوتاه] کردن جهان آفرینش در یک نفر و بزرگ کردن یک نفر تا مقام خدایی، عشق یعنی این.

باید به طبقهی پست جامعه کمک کرد، از خُرد کردن و بیزاری از آنها دست شست و به ویژه باید در آموزش و پرورش این گروه کوشید.

خدا فقط آب را آفرید، انسان شراب را.

یک پرنده ی کوچک که زیر برگها آواز می خواند برای اثبات خدا کافی است.

مردم، توان و نیرو دارند؛ اراده ندارند.

همیشه مردم بدکار، خودشان سبب وجود بدبختی میشوند.

چشم و هم چشمی درست، سبب درست کردن افراد و در نتیجه، سامان یافتن جامعه است.

در نوشتن از آنچه دیگران نوشتهاند، نباید یاری خواست، بلکه از جان و دل خویشتن است که باید یاری جست.

کسی که مورد توجه مردم قرار گیرد، ممکن نیست سبب برانگیختن خشم و کینه ی دشمنان نشود.

بدیهای اجتماع به دست ما ساخته شده است و به جای ناله بهتر است درصدد رفع آن برآییم.

آدم ها تهی از توانایی نیستند، تهی از اراده اند.

یک زن کامل کسی است که بداند چگونه فرمانروایی کند.

هر زن پاکدامنی، زیبا و دلپسند است.

من مردی اندیشندهام که درد را میشناسد.

لطف زن مانند ماسه خطرناک است.

لبخند زن در دو جا آسمانی و فرشته مانند است: یکی، هنگامی که برای اولین بار با لبخند به معشوق خود می گوید دوستت دارم و دیگر، هنگامی که برای اولین بار به روی نوزادش لبخند می زند.

فقر و مسکنت، مردها را به جنایت و زنها را به فحشا سوق می دهد.

شما یک ستاره را به دو دلیل مینگرید: برای آنکه درخشان است و برای آنکه نفوذناپذیر است. نزدیک به خود درخشندگیای دلنوازتر و رازی بزرتر دارید و آن، زن است.

زندگی بدون زن در نظر من گلستانی بدون گل و عطری بدون بو و خواب آسودهای بدون رویای خوش، بیش نیست.

ازدواج چیز شگفت آوری است، گاه شیران را روباه و گاه روبهان را شیر میکند.

در هر ملت چراغی هست که به همه ی افراد نور می دهد و آن، آموزگار است.

بدبختی، مربی استعداد است.

شاید بتوان از هجوم سیل آسای یک ارتش ممانعت کرد، اما از هجوم اندیشه ها و باورها نمی توان جلوگیری نمود.

به باور من، هر چکامه سرای راستین باید با دیدگاههایی که از حقایق ابدی در او به وجود میآید، بر همهی اندیشههای زمان خود، چیره و توانا باشد.

ایمان داشته باش که کوچکترین محبت ها از ضعیف ترین حافظه ها پاک نمی شوند.

اختیار آیندهی آدمی هنوز بسی بیشتر بهدست دلهاست تا به دست جانها. دوست داشتن، یگانه چیزی است که میتواند ابدیت را فراگیرد و سرشار سازد.

همه جا شادمانی قشر نازکی است که روی رنج و بیچارگی کشیده اند.

عذاب وجدان، بدتر از مرگ در بیابان سوزان است.

درد و رنج، کوتاه است و زودگذر؛ برای فراموشی، اینها لازمهی زندگیاند و گرانترین گورها جز حفرهای تاریک نیست.

دانشمند کسی است که بکوشد تا از درد و رنج خود بکاهد.

جان آدمی چه اندوهگین است، هنگامی که اندوهاش از عشق است.

اگر انسان بتواند رنج را نیز بهمانند شهری ترک گوید، میتواند خوشبختی را از سر گیرد.

فلسفه، میکروسکوپ اندیشه ها است.

فکر کردن، شغل ذهن است، خواب دیدن، تفریح آن.

تلاش و کوشش دو گونه است: تلاش درونی، که همانا اندیشیدن است و تلاش بیرونی، که همانا کردار است. این دو چیز همراه با یکدیگر، انسان را به نتیجه ی دلخواه می رساند.

انسان اندیشمند، بیشتر، انسانی بردبار است.

اندیشه ها باید همیشه به سوی آینده پیش رود. اگر خدا میخواست که انسان به گذشته بازگردد، یک چشم، پشت سر او می گذاشت.

اندیشه به سقوط [ریزش]، اندیشیدنی، غمگینتر از این نیست.

الماس را جز در ژرفای زمین نمی توان یافت و حقایق را جز در اعماق اندیشه نمی توان کشف کرد.

هر قدر روح آدمی لطیف تر و منش او عالی تر باشد، میزان یاری بیشتر خواهد بود.

کسی که در زندگی، هدف والا و ارجمند دارد، هرگز به دامن تسلیم و ناپاکی نخواهد غلتید.

شعر، ارکستر پرهیجانی است که آواز طبیعت و بشر و حوادث را به هم آمیخته است.

سراسر وجود انسان طرحی از خداست که در زمین گام برمیدارد.

در میان جانداران، هیچ حیوانی که برای کبوتر شدن به دنیا آمده، کرکس نخواهد شد؛ مگر انسان که کبوتر زاده می شود و ممکن است کرکس شود.

در تاریخی که خوبی، مروارید کمیابی است، کسی که خوب بوده است از کسی که بزرگ بوده است، کمابیش، پیش میافتد.

در بینوایی همچنان که در سرما نیز دیده می شود، افراد به یکدیگر فشرده می گردند.

خوشبخت کسی است که خداوند دلی پر احساس به او ارزانی کرده باشد.

خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب های خوب و یا دوستانی که اهل کتاب باشند.

خنده، خورشیدی است که زمستان را از نژاد انسانی دور میکند.

خدمت به وطن نیمی از وظیفه است و خدمت به انسانیت، نیم دیگر آن.

به کسی عشق بورز که لایق عشق تو باشد نه تشنه عشق... چون تشنه عشق روزی سیراب می شود...

برخی از افراد، هر چیز پاک و ناب و شادیآفرین را به پستی میکشانند.

برای کسی که در تصور زندگی میکند، راستی، بدبو است. آن که تشنهی چاپلوسی است، حیرت میآشامد و راستی، قی می کند [برمی گرداند].

باید درهای دانش به روی همه باز باشد، هرجا مزرعه هست، هرجا بشر هست، آنجا کتاب هم باید باشد.

ای انسان، آیا میخواهی راستی را بیابی؟ راستی را جست و جو کن.

انسان، نیازمند عشق است.

انسان راستگو، خوش سیماتر است، سرنوشت، او را چنین نقش کرده و خورشید شامگاهی تا حد خداوندی، سزاوار ستایش.

زندگی شما از زمانی آغاز میشود که افسار سرنوشت خویش را در دست گیرید.

ناسازگاریهای برآمده از دشمنی و خیرهسری که به نادرست "دست تقدیر" و "مشیت الهی" نامیده میشود بسیار پیش میآید.

همیشه با زیر دستان خود با مهربانی و دوستی رفتار کنید، زیرا قلب بخشنده و مهربان، بزرگترین سرمایه است.

هر آموزشگاهی را که باز کنید، در زندانی را بسته اید.

آینده ی کودکان بسته به تربیت پدر و مادر است.

صالح ترین فرزندان آنهایی هستند که با اعمال خود باعث افتخار پدر و مادر خود شوند.

به مرگ راضی شدن، به پیروزی دست یافتن است.

تاریخ میآید و میرود، ولی هنر باقی میماند.

شکست، دایهی غرور است.

خشک سالی و بیماری در مقام مقایسه با جنگ، چیزی نیست زیرا خود این دو نیز ناشی از پیامدهای دشوار و ناهنجار جنگ هستند.

زندگی، بدبختی، گوشه نشینی، سرگردانی و تهیدستی، میادین کارزاریاند که قهرمانان آن، قهرمانان نادیدنی آن، گاه به مراتب نیرومندتر از قهرمانان نامی هستند.

عشق پاک، می تواند نیکبختترین و دلانگیزترین زندگی را به وجود آورد.

برای کسی که در تصور زندگی میکند، راستی، بدبو است. آن که تشنهی چاپلوسی است، حیرت میآشامد و راستی، قی می کند [=برمی گرداند].

رشک بردن را نادیده بگیرید و به کلی آن را فراموش کنید؛ زیرا این حس، همیشه شما را شکنجه خواهد داد.

هیچ چیز به اندازه رویا در ساختن آینده موثر نیست، مدینه های فاضله ی امروز، واقعیت های فردا هستند.

هیچ عاملی همچون رؤیا آینده ساز نیست؛ آرزوهای امروز حقایق فردایند.

گسیختن رشته ی علایق فرزندی، غریزه ی برخی از خانواده های بینوا است.

گل شادیبخش زندگی، تنها با تبسم ملکوتی [=آسمانی] کودک شکفته میشود.

نمیدانید تا چه اندازه، خودباوری سبب باور به هر چیز دیگر میشود.

چقدر عاقلند آنهایی که در عشق احمق اند.

دانشمندان، علماء و بزرگان، هر یک نردبانی برای پیشرفت دارند، اما شاعران و هنرمندان، این مدارج را پروازکنان می پیمایند.

زیبایی که با دانش همراه نباشد، به گلی بیعطر و بو میماند.

علت اینکه ما از موسیقی خوشمان می آید این است که در دنیای رؤیاهای خود فرو می رویم. سرشت های عالی، موسیقی را دوست می دارند، اما بهتر می دانند که از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به رؤیاهای خویش استفاده کنند.

من اشخاص زنده را کسانی می دانم که مبارزه می کنند؛ بدون مبارزه، زندگی، مرگ است.

از لابهلای شدیدترین تاریکی ها، نور راستی برافروخته می شود.

اگر نمیخواهی تو را بیازمایند، کار خود را درست انجام بده.

بدون دادگری، هیچ گونه پیشداوری درست نیست.

سرمشق [=نمونهی] چکامه سرا یکی است، طبیعت و رهبر او یکی است، راستی.

عشق راستین هرگز فرو نمینشیند. روی هیزم سوخته را خاکستر میگیرد، ولی ستارگان، تابناکی خود را از دست نمیدهند.

دلیری، به کارگیری مثبت زور است و ستم، به کار بردن منفی آن.

بهترین دوستان من کسانی هستند که پیشانی و ابروهای آنها باز است.

جسد دشمنی را که تشییع می کنی سنگین نیست.

دوستان از ستایش بسیار زود خسته میشوند، ولی دشمنان از دشنام دادن هرگز خسته نمیشوند. دشنام زیانی نمیرساند و دشمنان از این بیخبرند. آنها نمیتوانند از ناسزاگویی خودداری کنند و این، زیبایی کار است.

کینه و تنفر را به کسانی واگذار کنید که نمی توانند دوست بدارند.

ما فرزندان خود را بسیار بیش از آنکه آنها ما را دوست میدارند، دوست داریم.

ادبیات، راز پنهانی تمدن و شعر، راز پوشیده ی آرزوها است.

اگر چشم و هم چشمی در زندگی بشر نبود، نه نوآوریای میشد و نه کشفی.

امید در زندگانی بشر به همان میزان اهمیت دارد که بال برای پرندگان.

انسان در جهان همچون شبح سرگردانی است که در عبور از این راه حیاتی، سایه ای از خود به یادگار نمی گذارد.

روزی جهانیان، همه، دست برادری به یکدیگر خواهند داد و آن، روزی است که بدبختی و تیره روزی در گسترهی جهان یافت نخواهد شد.

زندگانی، گل است و عشق، عسل آن.

زندگی بر این پایه است: "نگاه مستقیم به پیش."

زندگی، گلی است که عشق، شهد آن است.

کتاب، جام جهان نما است.

مردن، ناگوار نیست، بلکه راه زندگی را ندانستن ناگوارتر از مرگ است.

مسافرت به منزله ی هر لحظه مردن و زنده شدن است.

هدف هنر امروز، زندگی است نه زیبایی.

بدون زشتی، زیبایی معنایی [=چمی] ندارد.

عشق، زشت و زیبا نمیشناسد.


وین دایر

بچهها و نوابغ، هر دو بدون راه دادن اندیشهی شکست به ذهن و یا دلنگرانی از انتقاد و سرزنش دیگران، آرزومند اکتشاف و یافتن پدیدههای بکر و پویا هستند.

هنگامی که با شور و اشتیاق، با کاری که به شدت آن را دوست داریم، درگیر میشویم، اندیشههای ما دگرگون میشود و محدودیتها را به هر شکل ممکن از خود میراند.

هیچ چیز و هیچ کس، بیرون از وجودتان نمیتواند بدون خواست شما دلگیرتان کند.

شما همواره میتوانید با کسالت و سستی، روح خود را به خوابی ژرف فرو ببرید و یا با تلاش و اشتیاق، روحتان را تازگی ببخشید و از حضورش در این کالبد فیزیکی لذت ببرید.

شور و اشتیاق خود را در زندگی نشان دهید و به هر شکل ممکن، این نیرو را بر جهان و انسانهای پیرامونتان، بازتاب دهید.

آرمانها، اندیشهها و مفاهیمی که ما دربارهی خود داریم، جوانی، شادابی و تندرستی ما را رقم میزند.

برای اینکه میزان شکوه و شادمانی هر کس را بسنجیم، باید ببینیم که برای مهار آرزوهای خود تا چه اندازه توانایی دارد.

برای امیدها و آرزوهای خود، محدودیت قائل نشوید.

ثمره و نتیجهی استقلال رای نسبت به همرنگی با جماعت، قابل سنجش نیست.

شما در ذهنتان همواره از این آزادی برخوردارید که در سازش و آرامش، غوطهور شوید.

برای آغاز هر دگرگونی در خود، ابتدا سرچشمه ی پرورش ترس و نفرت را در وجود خود شناسایی و ریشه کن کنید.

روشنبینی؛ چیزی نیست که در موقعیت نیلوفر آبی در غاری بر فراز قلهی هیمالیا یافت شود و یا آن را از یک مرشد و با یک کتاب و یا یک دورهی آموزشی، کسب کنید؛ بلکه صرفاً نگرشیست نسبت به هر کاری که میکنید.

تا زمانی که بذر مهر و محبت را در کشتزار دل پرورش ندهیم، احساس کامروایی نمیکنیم.

زیستن در پرتو بخشش و گذشت و بهرهگیری از آن در هر روز از زندگی، راهیست برای مهار امیال نفسانی و پرورش عشق و مهربانی.

میزان کمک خداوند به شما بسیار بیشتر از تصور ما است.

با قضاوت کردن درباره ی دیگران، در حقیقت به بیان و شرح خود می پردازید.

تو نمی توانی مطابق میل دیگران زندگی کنی؛ این روشی نیست که برای تو خوشحالی و آسایش درونی به ارمغان آورد.

در انجام هر کاری، نیاز به خداوند و خدمت به مردم را در نظر داشته باشید، که این شیوه ی زندگی معجزه آفرینان است.

به جای اینکه به باغ دیگران سرک بکشید و ذهن خود را به کار ایشان متمرکز کنید، به کار خود بپردازید و هر چه می خواهید در باغ خود بکارید.

با گناهکار دانستن دیگران، جز هدر دادن زمان، کاری نمیکنید. مهم نیست دیگری را چه اندازه گناهکار بدانید یا به چه میزان، او را سرزنش کنید؛ هیچ کدام از اینها شما را تغییر نخواهد داد.

اینکه برخی می ترسند یا افسرده می شوند، به این دلیل است که آنان سر رشته امور را از دست داده اند؛ بابت احساس بدی که دارند مسئولیت را از سر خود باز می کنند چون برای شان راحت تر است که دیگران را مسئول زندگی خود بدانند تا اینکه بگویند: باعث بروز چنین احساساتی خودم هستم.

بیشتر مردم به پشت شیشه خودروهایشان این برچسب را می زنند: "امروز، اولین روز از بقیه زندگی من است." من ترجیح می دهم این گونه تصور کنم: "امروز، آخرین روز زندگی من است و می خواهم به گونه ای زندگی کنم که گویی دیگر هیچ فرصتی ندارم".

این شمایید که به مردم می آموزید که چگونه با شما رفتار کنند.

احساس نیاز به تکبر و فخرفروشی را در وجودتان سرکوب کنید و در برابر، دستاوردهای دیگران را نیکو شمارید.

شما نمیتوانید با تلاش و کوشش دیگران، چیزی بیاموزید.

تا هنگامی که دیدگاه دیگران را بر پایهی آگاهی خویش نپذیرید، حتی بزرگترین استادان جهان هم نمیتوانند چیزی به شما بیاموزند.

رهبران راستین، از باور مردم لذت میبرند، در حالی که دروغگویی، چربزبانی و قدرت که زاییدهی خودپرستی است، از نشانههای رهبران دروغین به شمار میرود.

پیش از کسب اعتماد دیگران، اعتماد خودتان را به آنان نشان دهید.

هرچه خانهی دل را از آرامش بیشتر لبریز کنید، آسیبپذیریتان در برابر دشمنی و بدخواهی دیگران کمتر میشود.

سنجش خود با دیگران در هر زمان و در هر شرایط، کاری پوچ و نابخردانه است.

با رفتار و کردار خود، به دیگران درس میدهید و هدفهای خود را بیشتر برآورده میسازید؛ در حالی که همهی واژههای یک فرهنگ لغت، چنین کارآییای ندارند.

از داوری دربارهی اهمیت یا ارزش دیگران بر اساس آنچه شما آن را طبیعی و عادی به شمار میآورید، بپرهیزید.

همت و جسارت برای برداشتن نخستین گام، نیروییست شگرف که میتواند زندگی و هستی شما را از جهات گوناگون روحی، معنوی، مادی، مالی و اجتماعی دگرگون سازد.

تا میتوانید نیروی عشق را در وجود خود و دیگران، گسترش دهید و اندیشههای برگرفته از خشم و دشمنی و داروی را مهار کنید.

تو جدا از دیگران نیستی؛ قضاوت در مورد کارهای خوب دیگران هم دست کمی از قضاوت در مورد کارهای بدشان ندارد.

بزرگترین نشانه ی نادانی انسان، نپذیرفتن دانسته های دیگران درباره ی چیزی است که خود، سر رشته ای از آن ندارد.

آزادترین مردم روی زمین کسانی هستند که به آرامش و صفای درون دست یافته اند.

با محبت کردن به کودکان، می توانید به آنها کمک کنید تا سرشار از عشق و پذیرش خود شوند و این، همان هدیه ای است که آنها می توانند به دیگران بدهند.

تا زمانی که مردم "عادی" میگویند من کودکانه رفتار میکنم، میدانم که دارم درست عمل میکنم.

کمبود فرصتی وجود ندارد که با آنچه عاشق آن هستیم، زندگی خود را بسازیم، فقط کمبود اراده وجود دارد تا سبب روی دادن آن شود.

برای دستیابی به کسب و کار دلخواه و داشتن درآمد زیاد، محدودیتی وجود ندارد. آنچه کمیاب است، اراده ی پابرجا برای رسیدن به آنهاست.

بکوشید تا در برخورد با هر کس، او را به دیده ی یک آموزگار بنگرید و چیزی از او بیاموزید.

برای شکوفایی نبوغ نهفته در درونتان، میبایست همت کنید و الهام خود را عینیت و فعلیت بخشید.

هرگاه سراپا مشتاق هدفی باشید و همه جوره باور داشته باشید که میتوانید آن را انجام دهید و از ارتکاب خطا ترس به دل راه ندهید، خواستهی شما نمیتواند از تحقق باز ایستد.

شکیبایی، میوه و ثمرهی باور، قاطعیت و خرسندی است.

به جای تردید و دودلی و یا تلاش برای کشف اسرار نظام هستی، آن را باور کنید و از خشنودی و خرسندیای که میوه و ثمرهی این باور است، بهرهمند شوید.

به باور من، به جای ترس از گذشت زمان، میتوان هر روز را با راستی، سازش و آرامش و عشق سپری کرد.

به باور من، آگاهی از زمانهای بدون سازش و آرامش، یکی از روشهای روشنبین شدن است.

باور به این نکته که رویدادهای گذشته، قایق زندگی ما را به پیش میراند و یا آن را از حرکت در شرایط کنونی باز میدارد، فقط یک پندار نادرست است.

اگر باور داری که احساس بد یا نگرانی زیاد، در آنچه در گذشته اتفاق افتاده یا در آینده رخ می دهد تغییری ایجاد می کند، بدان که گویی بر روی این کره زندگی نمی کنی و از واقعیت های آن سر در نمی آوری.

از نیرو بخشیدن به چیزهایی که به آن باور ندارید و میدانید که برای شما مفید و سودمند نیست، بپرهیزید.

ما بدون توجه به اینکه تا چه اندازه گمان میکنیم باید غمگین باشیم، آه بکشیم و گریه کنیم، نسبت به میزان خنده و شادمانی و سرخوشی زندگیمان، اختیار تام داریم.

افسردگی، غم و اندوه در جهان وجود ندارد و آنچه هست، "اندیشه ی" پریشان، خشمناک و اندوهگین است.

از افسوس خوردن نسبت به رویدادهای گذشته دست بشویید. غم و اندوه و افسوس، کوچکترین تغییر در گذشتهی شما پدید نمیآورد.

همواره به یاد داشته باشید که شما همان میشوید که میپندارید باید بشوید. بنابراین، اندیشههایی که بذر شک و دودلی را در کشتزار ذهنتان میکارند، از خود برانید.

هر ناکامی و عقبماندگی، چنانچه با اندیشهی مثبت ارزیابی شود، به جای اینکه از بزرگی ما بکاهد، آن را نیرو میبخشد.

وقتی اندیشه ای به خوبی تغذیه شود و ملکه ذهن گردد، در دنیای مادی واقعیت می یابد؛ اندیشه، بسیار قدرتمند است.

رویدادهای زندگی هر فرد، تابعی از اندیشهی اوست.

رمز فراوانیِ نعمت، تمرکز نکردن بر آن چیزی است که نیستی. اندیشه هایت را به سمتی سوق بده که تمام آنچه را هستی و باید باشی، درک کند.

در پی هر دانشی، اندیشه ای نهفته است.

تو از جسم و فکر تشکیل شده ای. قوانین مربوط به جسم به وجود می آیند، اجرا می شوند و پایان می پذیرند، اما فکر ما مرز نمی شناسد.

به منش و ویژگیهای خاص خود ارج نهید و با اندیشههایی که شما را به سنجش فرا میخواند، به رویارویی برخیزید.

آنچه هستید نتیجه فکر شما است.

آنچه که هستید نتیجه ی افکارتان است.

اگر مشکلی داری، به دلیل طرز فکر توست و تنها از یک راه می توانی مشکلات را برای همیشه حل کنی؛ اینکه طرز فکرت را تغییر دهی.

هر کس به دیگری زیانی برساند و یا ضربه ای به کسی وارد کند، بیشترین زیان را خود از آن خواهد دید، چرا که هرکس در دادگاه عدل الهی در برابر کردارهای ناروای خویش مسئول است.

فراموش نکنید که تصویری که از خود بر ذهنتان ترسیم میکنید، از وجود خودتان سرچشمه میگیرد و هیچ کس دیگر در این زمینه مسئول نیست.

عشق، انگیزهی دستیابی انسان به درجات عالی و متعالیست.

زمانی که تعطیلات را آغاز می کنید، در برابر آینه بایستید و به خود بگویید: کسی حق ندارد این روزهای خوش را از من بگیرد، حتی تو!

دل قوی دارید که او هرگز ما را رها نمی کند و هر لحظه در درون ما زنده است.

در درون شما فردی بزرگتر که قدر و اهمیت او هرگز برای شما قابل تصور نیست، آشیان دارد.

خودتان باشید؛ برای خود، احترام قائل شوید و بین انسجام و یکپارچگی شخصیت خویش و رفتار روزانهتان، هماهنگی بیافرینید.

تنها تفاوت کسی که زیبا به نظر می رسد و کسی که جذاب نیست، در نوع پیش داوری ما است. هیچ کس روی این کره زشت نیست؛ مردم تصمیم می گیرند برخی چیزها را زشت بپندارند.

به این حقیقت دست یافتهام که شکست، مایه و برانگیزانندهی اصلی انسان است؛ زیرا فرصتی به ما میدهد تا نیروی مورد نیاز را برای حرکت به سوی هشیاری برتر پدید آوریم.

انسانهایی که از روح بزرگ برخوردارند، همواره با مخالفتهای شدید افراد ترسو و میانهرو روبرو میشوند.

افرادی که به راستی، به راستی، در دستیابی به خواستهها و آرزوهایشان، کامیاب هستند، به بخت و سرنوشت خود متکی نیستند و کاسه و کوزهی بیتحرکی خود را بر سر دنیای فانی نمیشکنند.

از یاد نبرید که در برابر هر کار غیر انسانی، هزاران کار برآمده از مهربانی و گذشت و خیرخواهی وجود دارد.

بخشودن، آسان، شادیبخش و از همه مهمتر، رهاییبخش است.

زندگی شما را با اندوخته هایتان نمی سنجند، بلکه ملاک سنجش، بخشایش و ازخودگذشتگی شماست.

گذشت، بار سنگین دشمنی و کینهتوزی را از دوش شما برمیدارد و فضای ذهنتان را برای اندیشههای مثبت و سازنده، پاک و روشن میسازد.

مدار جهان، بر گذشت و بخشودگی میگردد.

هنگامی که بخشش و گذشت را میآموزیم، نسبت به افرادی که اسباب آشفتگیمان را فراهم آوردند و دشنام و نفرین، پیشکشمان کردند، در مرتبهی بالاتری هستیم.

مرگ، واژه ای است که به مفهوم پایان یافتن به کار برده می شود. محدودیت ها پایان پذیرند؛ روح هیچ محدودیتی ندارد.

بزرگترین بازدارنده بر سر راه زندگی لذت بخش، این است که کمابیش همه به اندوه با اندوه پاسخ می گویند، به خشم با خشم و به کینه با کینه.

هرگاه با مسالهای که حل شدنی به نظر نمیرسد، روبرو میشوید، به خود یادآور شوید که حل و فصل آن در گرو یک واکنش مناسب است.

اگر برخلاف تمایلات ژرف نسبت به یک چیز، هیچ کاری برای رسیدن به آن نکنید، زهرآگینترین دانههای افسوس و پشیمانی را در کشتزار قلب خود میکارید و راه را بر جریان نیروهای آفرینندهتان میبندید.

امکانات در دسترس یا دسترسیناپذیر، سطح کامیابی و خوشبختی شما را تعیین نمیکند؛ بلکه آنچه که درست میدانید، تعیین کنندهی سطح کامیابی و خوشبختی شماست.

آسانسوری که بتواند شما را به بالاترین طبقه ی کامیابی برساند، از کار افتاده است و شما ناگزیرید که راهروی کامیابی را پله پله بالا بروید.

اگر آن اندازه که میخواهید بااستعداد و یا کارآمد نیستید، به خود یادآور شوید که این وضعیت، به دلیل کمبود و کاستیتان نیست، بلکه به سبب واکنش خاص و یا تجربهی شما نسبت به آن رویداد است.

بدون آنکه بگذارید یادبودهای دردناک گذشته بر شما چیره گردند، به آرامی در ذهن، مرورشان کنید و از آن تجربهها، درس بیاموزید.

پریدن در گرداب زندگی و تجربه کردن آشوب آن، بهتر از آن است که از ترس غرق شدن، کنار بایستیم و فقط به آن بنگریم.

پیش از بیان درستی یک چیز و پیروی از آن، بکوشید ذهن خود را به تجربهی مستقیم هر چیز متمرکز کنید.

خواندن و مطالعه کردن، سبب میشود که تجربههای زندگی شما در همهی زمینهها، ژرفتر و غنیتر شود.

فراموش نکنید که مرگ، یک بار تجربه میشود؛ ولی ترس از مرگ، در هر دَم، شما را میکُشد.

بگذارید اندیشه های شما در عشق بمانند و کردارهای شما از این عشق جان بگیرند. این تشخیص مسیر پاک شماست. شما براستی می توانید ترس و تردید را رها کنید. آزادیای از این بزرگتر وجود نخواهد داشت!

جایی که ترس دامن بگسترد نشانی از عشق نیست.

راه گریز از ترس و شکست، رویارویی و به مسخره گرفتن آن است، و نه خودباختگی در برخورد با نخستین پیامدهای آن.

کمبودها و نابسامانیهای کنونی زندگی را به گذشته نسبت ندهید. شما نتیجه و ثمرهی تصمیمهای کنونی زندگیتان هستید و هیچ چیز گذشته در شرایط کنونیتان تاثیر ندارد.

اگر گمان کنی که دوران تغییر به درازا می کشد، همین گونه خواهد شد.

به راستی، همهی معجزهها نتیجهی تغییر جهت از تردید به سوی آگاهیست.

تنها راه دگرگون ساختن آنچه که به آن خو گرفته ایم، تکرار رفتارهای تازه است.

شناخت لحظههایی که با روشنبینی، فرسنگها فاصله دارد، آغاز تغییر مسیر به سوی روشنبینی است.

هرگز ناگزیر نیستید آنچه را که در درون و یا بیرون خود میبینید، دگرگون سازید؛ فقط کافی است زاویهی دیدتان را دگرگون کنید و راه گذر ضمیر برتر خود را بگشایید؛ این است روشنبینی.

هنگام پریشانی و آشفتگی، از خود بپرسید: "چگونه میتوانم با تغییر باورهایم در مورد امور، پریشانیام را از بین ببرم؟"

رهبران راستین، با نام و نشان شناخته نمیشوند. نامها و نشانها برانگیخته از خودخواهی و خودپرستی است.

اگر دو عبارت «خسته ام» و «حالم خوب نیست» را از زندگی خود پاک کنید، نیمی از بی حالی و بیماری خود را درمان کرده اید.

ذهن شما مسئول تندرستی و آرامش شماست.

آنچه را که در دنیای گمان، خواستارش هستید، در تنهایی با پژواکی بلند بخواهید.

راهی به سوی خوشبختی وجود ندارد؛ خوشبختی خود راه است، راهی که از درون شما آغاز می شود و به کمک توانایی و قابلیت شما در جهان برون تجلی می یابد.

اگر شما سرگرم کاری هستید که آن را دوست ندارید، و یا آنچه را که دوست دارید، انجام نمیدهید، تردید نکنید ناهنجاری را بر سکون و آرامش، برتری دادهاید.

با تلاشی آگاهانه، خنده را به کردار و رفتار هر روزتان بیامیزید. نگذارید که روزی بدون خنده و آرامش برآمده از آن، سپری شود.

برای دستیابی به آرامش خیال و صفای باطن، روح را بر جسم خویش برتری دهید، نه جسم را بر روح.

بهتر است مخالفت خود را با چیزی به صورت موافقت خود با چیزی دیگر بیان کنید! به جای مبارزه با جنگ، برای صلح بکوشید، به جای مبارزه با فقر، برای فراوانی تلاش کنید، و به جای تکیه ی افراطی بر منع کردن از بدی، انجام کارهای نیک را تبلیغ کنید.

روح از عشق بیکران و بی پایان، مایه میگیرد؛ و تنها آرزویش دستیابی به آرامش و سازش است.

سبب ساز آرامش باش و هرجا هستی، شادی و تکاپو را با خود به آنجا ببر و این چنین است که همه ی موانع برداشته می شوند.

هر روز، سازش و آرامش بیشتری را به زندگیتان فراخوانید.

آنچه می کوشد تو را پایین بکشد حقیقت ندارد.

اگر میتوانید بین حق به جانب بودن و مهربانی، یکی را برگزینید، مهربانی را برگزینید.

اختصاص همهی نیروی زندگی به کار، جز آشفتگی، خشم و دلزدگی و وارونه کردن اولویتهای راستین زندگی، فرجامی ندارد.

از پیشداوری خشم آلود در مورد خویشتن بپرهیزید.

هر بار که شرارههای خشم در درونتان جرقه میزند، تردید نکنید که به سوی باتلاقی زمینگیر کننده گام برمیدارید.

هیچ بانگی شیرینتر از بانگ خنده، به ویژه خندهی کودک نیست.

اگر بتوانی خواسته ات را در ذهن [خود] تصور کنی، می توانی آن را در دنیای مادی ات متجلی سازی.

دروغ، انفجاری است در خودباوری تو.

رمز و راز دستیابی به دارایی و فراوانی، آن است که ذهن را بر آنچه ندارید، متمرکز نکنید و از هر فرصتی برای شکرگزاری و سپاسداری از آنچه که دارید بهره گیرید.

مبارزه با مواد مخدر، فقر و گرسنگی برای جوانی فرهیخته و روشن بین به همان کارآمدی تلاش برای ارتقای سطح زندگی و احترام گذاشتن به حقوق و اموال یکدیگر نیست..

آنچه را که بتوانیم در دنیای پندار ببینیم، در هشیاری نیز دست یافتنی است.

بین دانستن یک نکته و دانستن دربارهی آن نکته، تفاوت بسیار است.

کردار، کارآمدترین شیوه برای آموختن است و نه پند و اندرز.

آنچه شما به راستی، به راستی، به راستی، به راستی بخواهید، آن را به دست خواهید آورد.

خودتان باشید و با پیروی از آنچه میدانید، هماهنگ با ذات معنوی خویش، درست زندگی کنید.

دیدگاه شما دربارهی کارتان، نود و نه درصد منش راستین شماست.

همه ی ما در طول زندگی خود به کارهایی دست می زنیم که به درستی از آن سر رشته داریم و با شرایط ما سازگار است.

سستی و کاهلی برای درگیر شدن در کارها سبب میشود که در گرداب سکون و بیتحرکی فرو روید و به ذهن خویش، اجازهی تکاپو ندهید.

از یاد نبرید که چاشنی زندگی، انجام کارهای تازه است که فقط با برانگیختن نیروی تخیل، عملی میشود.

اگر از زندگی ات خشنود نیستی، حتما به دلیل وسواسی است که نسبت به پیشرفت امور داری.

برای اینکه زندگی گرانمایهتان در راه دستیابی به چیزی هدر نرود، میبایست گاه از آن چیز فاصله بگیرید.

جهان، مکانی نیکوست که همه میتوانند در آن خوشبخت شوند.

خواستهی خود را به میل و آرزو تبدیل کنید؛ شما تجلی همهی برکتهای بیکرانهاید و سزاوارید که از وفور نعمت جهان هستی بهرهمند باشید.

درستکارترین مردم جهان، بیشترین احترام [=بزرگداشت] را به سوی خود جلب شده می بینند، حتی اگر هدف بیشترین بدرفتاریها و نارواییها قرار گیرند.

روزها جریان باارزش زندگی هستند.

ما هریک بخشی از این دنیای پهناوریم.

هر گاه بفهمی که اهدافت را خودت تعیین می کنی، می فهمی که زندگی ات را هم خودت شکل می دهی.

معادل ابجد

شادیبخش

1217

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری