معنی سسک

لغت نامه دهخدا

سسک

سسک. [س ِ] (اِ) کوچکترین پرنده ای است بسیار بانشاط و ظاهراً لاسکوی. گنجشکی است سخت خرد که دائم دم خود را می جنباند. مرغی است کوچک برنگ خشینه که بیشتر در گلستانها بوده و بجهد. (یادداشت مؤلف).
- امثال:
سسک هفت بچه می آورد یکیش بلبل است.
یا بلبل هفت بچه میگذارد شش تا سسک است یکی بلبل.

فارسی به آلمانی

حل جدول

سسک

از پرندگان کوچک

پرنده ای شبیه قناری


پرنده ای شبیه قناری

سسک


از پرندگان کوچک

سسک


از پرندگان

سسک


بازیکنی در تیم چلسی

سسک فابرگاس

گویش مازندرانی

سسک

به معنی کوچک که نام پرنده ای است

ضرب المثل فارسی

سسک هفت تا بچه میآره یکیش بلبله

از ضرب المثل های شیرین فارسی

سوئدی به فارسی

g rdsmyg

انواع چکاوک اوازخوان شبیه سسک، سسک،

آلمانی به فارسی

Zaunko.nig[noun]

(j.S.) انواع چکاوک اوازخوان شبیه سسک , سسک.

انگلیسی به فارسی

wren

سسک

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

سسک

140

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری