معنی زراعت‌پیشه

حل جدول

زراعت‌پیشه

برزگر


کشاورز- زراعت‌پیشه

برزه‌گر


برزه‌گر

کشاورز، زراعت‌پیشه

مترادف و متضاد زبان فارسی

زراعت‌پیشه

دهقان، زراع، فلاح، کشاورز، کشتگر


کشتگر

برزگر، حارث، زراعت‌پیشه، فلاح


کشاورز

برزگر، برزیگر، حارث، دهقان، زارع، زراعت‌پیشه، فلاح، کشتکار، ورزکار


زارع

برزگر، برزیگر، حارث، دهقان، زراعت‌پیشه، فلاح، کشاورز، کشتکار، کشتگر


دهقان

برزگر، حارث، دهگان، روستایی، زارع، زراعت‌پیشه، فلاح، کشاورز، کشتکار، کشتگر، ناطور، ایرانی، مورخ،
(متضاد) ارباب، مالک

فرهنگ عمید

پیشه

هر کاری که کسی برای امرار معاش در پیش بگیرد، شغل، حرفه، کار، هنر: زراعت‌پیشه،
عادت و خوی (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آزپیشه، بدپیشه، بیدادپیشه، جفاپیشه، خردپیشه، ستم‌پیشه، عاشق‌پیشه، عیارپیشه، کرم‌پیشه، گداپیشه، هنرپیشه،
* پیشه ساختن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = * پیشه کردن
* پیشه کردن: (مصدر متعدی)
پیشه کردن، پیشه ساختن،
کاری را حرفه و شغل خود قرار دادن،
* پیشه گرفتن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = * پیشه کردن: هر آن‌کس که او پیشه گیرد دروغ / ستمگاره خوانیمش و بی‌فروغ (فردوسی: ۷/۴۵۴)،

معادل ابجد

زراعت‌پیشه

995

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری