معنی زجاجیه
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
زجاجیه. [زُ جی ی َ / ی ِ] (از ع، ص نسبی) مؤنث زجاجی. || (اِ) (اصطلاح کالبدشناسی) محتویات یا محیط شفاف چشم عبارتند از عدسی، زلالیه، زجاجیه. و زجاجیه، مایع لزج و شفافیست که فضای واقع در عقب عدسی و رباط آویزان کننده را اشغال میکند و در مقابل سطح خلفی عدسی فرورفته است. زجاجیه در محیط عدسی با رباط آویزان کننده و اجسام مژگانی مجاورت دارد و در عقب کمی بسطح داخلی شبکیه چسبیده معذلک براحتی میتوان آنرا جدا کرد. زجاجیه از یک پرده ٔشیشه ای شکل، بنام هیالوئید پوشیده شده است و مجرای ستیلینگ یا مجرای گلو که از ضخامت آن عبور میکند. (ازکالبدشکافی کیهانی ص 401). رجوع بدان کتاب صص 392- 402 و نیز پرده، چشم، زجاج، زجاجی، جسم زجاجی و رطوبت زجاجی (هر دو، ذیل «زجاجی ») در این لغت نامه شود.
فرهنگ عمید
مادهای شفاف شبیه ژلاتین که در حفرۀ درونی کرۀ چشم بین عدسی و شبکیه قرار دارد،
حل جدول
از پرده های چشم
پرده نازکی در چشم
مشیمیه، شبکیه، صلبیه، زجاجیه
پرده نازکی در چشم
مشیمیه ، شبکیه ، صلبیه ، زجاجیه
پرده نازکی در چشم
ژلاتین چشم
زجاجیه
از پرده های چشم
زجاجیه
پرده نازکی در چشم
مشیمیه، شبکیه، صلبیه، زجاجیه
فرهنگ فارسی هوشیار
ماده ای شفاف شبیه به ژلاتین که در حفره درونی کره چشم بین عدسی و شبکیه جای دارد
آب مروارید
نام بیماری در چشم که از کدورت زجاجیه یا پرده های آن حاصل شود وموجب نابینائی میگردد
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
29