معنی راپرت
لغت نامه دهخدا
راپرت. [پ ُ] (فرانسوی، اِ) گزارش. || شرح. وصف. نقل. روایت.حکایت. داستان. قصه. بیان. (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی). || خبر و اخبار. (ناظم الاطباء).
راپرت دادن
راپرت دادن. [پ ُ دَ] (مص مرکب) گزارش دادن. (لاروس فرانسه). || شرح دادن. وصف کردن. نقل کردن. روایت کردن. حکایت کردن. داستان گفتن. قصه گفتن. بیان کردن. (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی). اخبار کردن. || خبر دادن. (ناظم الاطباء).
راپرت چی
راپرت چی. [پ ُ] (ص مرکب) گزارش دهنده. || شرح دهنده. وصف کننده. نقل کننده. روایت کننده. حکایت کننده. داستان گوینده. قصه گوینده. بیان کننده. (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی).
راپورت
راپورت. [پ ُ] (فرانسوی، اِ) رجوع به راپرت شود.
فارسی به انگلیسی
Report
فرهنگ عمید
گزارش کتبی یا شفاهی برای بیان خبری، بیان محرمانه،
فرهنگ معین
(پُ) [فر.] (اِ.) گزارش، سخن چینی.
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
اخبار، خبر، گزارش
فرهنگ فارسی هوشیار
حکایت، داستان، قصه، بیان، وصف، گزارش، روایت
گزارش دادن
(مصدر) اطلاع دادن راپرت دادن.
راپورت
(اسم) گزارش کتبی یا شفاهی مبنی بر خبر و مطلبی گزارش }} اجزا ء هر یک از وزارتخانه هااز روی راپرت آن وزیر بصدارت عظمی. . . خواهد بود {{ (از قانون تشکیلات مشیر الدوله صدر اعظم ناصر الدین شاه) .
روزنامج
پارسی تازی گشته روزنامه یک روزنامه (اسم) دفتری که در آن شرح وقایع روزانه دربار شاهان و غیره را مینوشتند، نامه اعمال کارنامه سیرت، گزارش وقایع نگاران دولت از ولایات راپرت، نامه ای مشتمل بر اخبار و وقایع روزنامه و غیره که هر روز چاپ میشود توضیح: توسعا به نامه هفتگی نیز اطلاق کنند.
معادل ابجد
803