معنی ذال
لغت نامه دهخدا
ذال. (ع مص) سبک رفتن. (تاج المصادر بیهقی). نرم رفتن. || شتاب رفتن.
ذال. (اِ) نام حرف نهم از حروف تهجی عرب و یازدهم از حروف فارسی است میان دال و راء و صورت آن این است (ذ) یعنی دال با نقطه ٔ فوقانیه:
که دال نیز چو ذال است در کتابت لیک
بششصد و نود و شش کم است دال از ذال.
انوری.
و ذویله مصغر آن است.
ذال. (ع اِ) خوج خروه. تاج خروس. خود خروه. عرف الدیک. و آن گوشتپاره ای سرخ است که بر سر خروس بود. فش خروس. (قاض یخان بدر محمد دهار).
دلی ذال بیگ
دلی ذال بیگ. [دِ ب َ] (اِخ) دهی است از دهستان ده پیر بخش حومه ٔ شهرستان خرم آباد با 210تن سکنه. واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری خرم آباد به بروجرد. آب آن از چشمه ها تأمین می شود و راه آن مالرو است. ساکنان این ده از طایفه ٔ رک هستند و زمستانها به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
فرهنگ عمید
فرهنگ معین
[ع] (اِ.) حرف نهم از الفبای عربی و حرف یازدهم از الفبای فارسی.
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) حرف نهم از الفبای عربی (ابتث) و حرف یازدهم از الفبای فارسی به شتاب رفتن، دراز شدن، شوخ چشمی
فرهنگ فارسی آزاد
ذ-ذال، حرف نهم از حروف هجائیه (الفباء) که بحساب جُمَّل (ابجد) برابر هفتصد می باشد،
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
731