معنی دیگچه
لغت نامه دهخدا
دیگچه. [چ ِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس. در حدود شمال باختری بی بی شروان. اهالی آن چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
دیگچه. [چ َ / چ ِ] (اِ مصغر) دیگ کوچک. (از ناظم الاطباء). دیگ خرد. || نوعی غذا که از شیر و برنج و گلاب و شکر بعنوان غذای نذری پزند و بین مستمندان تقسیم کنند.
فارسی به انگلیسی
Pot
فارسی به عربی
مغلاه، وعاء
فارسی به آلمانی
Topf (m)
فرهنگ معین
(چِ یا چَ) (اِمصغ.) دیگ کوچک. نوعی غذا که از شیر و برنج و گلاب و شکر به عنوان غذای نذری پزند و بین مستمندان تقسیم کنند.
فرهنگ عمید
دیگ کوچک،
نوعی خوراک که با شیر و برنج و شکر و گلاب طبخ میکنند. δ بیشتر برای نذری درست میکنند،
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
گویش مازندرانی
دیگچه
معادل ابجد
42