معنی دسیسهچینی
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
توطئه، دسیسه، توطئهگری، دسیسهچینی، ساختوپاخت، توافقپنهانی، همدستی
تبانی کردن
توطئه کردن، دسیسه چیدن، دسیسهچینی کردن، ساختوپاخت کردن، توطئهگری کردن، همدستی کردن، همدستشدن
معادل ابجد
212