معنی درصد
لغت نامه دهخدا
درصد. [دَ ص َ] (اِ مرکب) چند قسمت از صد قسمت (تمام) چیزی. مقدار چیزی در ازاء یا به ازاء صد در صد چیزی. علامتش «%» است که عدد درصد در طرف راست آن نوشته میشود. مثلاً اگر دو گرم از ماده ٔ مرکبی مشتمل بر 25% کربن باشد مقدار کربن محتوی در صد گرم این ماده 12/5 گرم است پس درصد کربن در این ماده 12/5% (میخوانیم 12/5 درصد یا صدی 12/5) میباشد. درصد استعمال فروان دارد، در مرابحه درصد سرمایه در یک سال عبارتست از نرخ مرابحه. بسیاری از مالیات ها براساس درصد حساب میشود. نتیجه ٔ بسیاری از تجربیات و مشاهدات علمی را بر حسب درصد بیان می کنند. مقایسه ٔ درصدها وسیله ٔ ساده ای برای مقایسه ٔ مقادیر است. (از دائرهالمعارف فارسی).
فارسی به ترکی
yüzde
فارسی به انگلیسی
Commission, Percent, Percentage, Rate
درصد نقره
Fineness
درصد طلا
Fineness
پنجاه درصد کاستن
Halve
درصد بیماران (پزشکی)
Morbidity
امکان موفقیت 50 درصد
Sporting Chance
فارسی به عربی
بالمأه، سنت
فارسی به ایتالیایی
percentuale
حل جدول
معادل فارسی پورسانت
درصد خطا
تلرانس
درصدانه و درصد
معادل فارسی پورسانت
نسبتی برابر پنج درصد
یکبستم
فارسی به آلمانی
Prozent
اطلاعات عمومی
معادل ابجد
298