معنی دبس
لغت نامه دهخدا
دبس. [دِ] (ص) دبش. گس. رجوع به گس شود.
دبس. [دَ / دِ] (ع اِ) گروه مردم. (منتهی الارب). جماعت بسیار از مردم.
دبس. [دِ] (ع اِ) ملاس. شیره ٔ قند. شهد. (دزی ج 1 ص 423).
دبس. [دُ ب َ] (ع اِ) (دری...) آسمان را وقتی گویند که مستعد باران باشد. (منتهی الارب).
دبس. [دَ] (ع ص) سیاه از هر چیز. (منتهی الارب). هر چیزی سیاه.
دبس. [دُ] (ع ص، اِ) ج ِ ادبس. (منتهی الارب). رجوع به ادبس شود.
دبس. [دَ] (اِخ) دوس. نام گدایی زفت. نعت گدایی سمج که عباس نام داشت. نعت عباس نامی مثل در زفتی گدایی. مردی مبرم در گدایی:
گفت خدمت آنکه بهر ذل نفس
خویش را سازی تو چون عباس دبس.
مولوی.
رجوع به دوس و رجوع به عباس دوس و غیاث اللغات شود.
دبس. [دِ ب َ] (اِ) نام روز در فصیح زبان هندوان قدیم و نام آن در تداول دسس بوده است. (ماللهند بیرونی ص 182).
دبس. [دِ / دِ ب ِ] (ع اِ) دوشاب خرما. (منتهی الارب). دوشاب خرما را گویند که آتش ندیده باشد. (برهان) (لغت محلی شوشتر). شیره ٔ خرما. عصاره ٔ رطب ناپخته. (بحر الجواهر). صاحب اختیارات بدیعی گوید بپارسی دوشاب خرمائی گویند و بهترین آن بصری بود که آنرا سیلان خوانند و آن آتش ندیده باشد و آنچه از رطب فارسی گیرند دوشاب خوانند طبیعت آن گرم و تر بود و کلف زائل بگرداند... (اختیارات). و نیز رجوع به تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 154 شود. || مطلق دوشاب. (لغت محلی شوشتر). شیره. دوشاب. (دهار) (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء).دوشاب یعنی شیره ٔ انگور. (غیاث). || انگبین. (منتهی الارب).
دبس. [] (اِخ) المطران یوسف بن الیاس بن یوحنا الدبس. متولد به سال 1833 و متوفی بسال 1907 م. (1249- 1325 هَ. ق.) مورخ و رئیس اسقفان بیروت بود و بنیان گذار کنیسه ٔ بزرگی در سوریه و صاحب تصانیف و تألیفات بسیار که از آن جمله است: تاریخ سوریه از آغاز آفرینش تا زمان مؤلف. جامعالمفصل فی الموازنه المؤصل. الحجه القاطعه الجلیه علی من ینکر ثبوت الموازنه فی العقیده ٔ الکاثولیکیه. الرسوم الفلسفیه. روح الردود. سفرالاخیار فی سفر الاحبار. شرح فی تقسیم الارث. مربی الصغار و مرقی الکبار - مغنی المتعلم عن المعلم - الموجز فی تاریخ سوریه. (معجم المطبوعات). و نیز رجوع به یوسف بن الیاس در الاعلام زرکلی شود.
عربی به فارسی
شیره قند , شهد , ملا س , شیره
گویش مازندرانی
ببند، بسته
فرهنگ فارسی هوشیار
سیاه، دوساب شیره گروه مردم بسیار بارانی آسمان بارانی (اسم) شیره خرما دوشاب خرما، شیره انگبین.
فرهنگ معین
شیره خرما، دوشاب خرما، شیره انگبین. [خوانش: (دَ بْ یا بِ) [ع.] (اِ.)]
حل جدول
شیره خرما
معادل ابجد
66