معنی داغ‌دیده

فرهنگ عمید

داغدیده

کسی که از مرگ فرزند یا یکی از خویشان نزدیک خود دل‌سوخته و اندوهگین باشد، داغدار، دارای داغ: ما را مبر به باغ که از سیر لاله‌زار / یک داغ صد هزار شود داغدیده را (صائب: ۸۰)،


داغ دار

دارای داغ، چیزی که در آن اثر داغ و لکه باشد،
[مجاز] داغ‌دیده، مصیبت‌زده،

حل جدول

داغ‌دیده

داغ‌دار


داغ‌دار

داغ‌دیده

مترادف و متضاد زبان فارسی

داغدیده

داغدار، سوگوار، عزادار، مصیبت‌دیده

فارسی به انگلیسی

داغدیده‌

Inconsolable

فرهنگ فارسی هوشیار

داغدیده

چیزی که باو داغ رسیده باشد، لکه دار، تباهی دیده

معادل ابجد

داغ‌دیده

1028

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری