معنی خونآشام
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیرحم، تشنه بهخون، خونخوار، خونخواره، خونریز، سختدل، سفاک،
(متضاد) رئوف
خونخوار، خونخوار
بیرحم، خونریز، خونآشام، خونخواه، سفاک
خونریز، خونریز
بیرحم، جلاد، خونآشام، خونخوار، سختدل، سفاک، قاتل، قسی
خیرهکش
بیباک، ستمگر، ظالم، خونریز، خونآشام، سفاک، خونخوار، ضعیفکش،
(متضاد) ضعیفنواز، جهانسوز، بیباک، بیپروا، سرکش، عاصی
حل جدول
دراکولا
خفاش خونآشام
وامپیر
خونآشام سینما
دراکولا
بیرحم و سنگدل
خونآشام
دراکولا
خونآشام
وامپیر
خفاش خونآشام
واژه پیشنهادی
فرهنگ عمید
خورندۀ خون، خونآشام: خفاش خونخوار،
[مجاز] بسیار سنگدل و ستمکار،
[مجاز] وحشی،
[قدیمی، مجاز] خونریز،
آشام
آشامیدن
آشامنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خونآشام، دُردآشام، میآشام،
(اسم) [قدیمی] نوشیدنی، شربت: همه زرّ و پیروزه بُد جامشان / به روشنگلاب اندر آشامشان (فردوسی۲: ۱۷۵)،
(اسم) [قدیمی] قوت، خوراک،
معادل ابجد
998