معنی حرفه
فرهنگ معین
(حِ فِ) [ع. حرفه] (اِ.) پیشه، کار.
فارسی به انگلیسی
Business, Calling, Career, Collar_, Employment, Line, Métier, Occupation, Practice, Profession, Pursuit, Trade, Vocation, Work
حل جدول
کلمات بیگانه به فارسی
پیشه
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Geschäft (n), Geschäft (n), Geschäftlich, Gewerbe (f), Gewerbe (n), Handel (m), Handeln, Markt (m), Bescha.ftigung [noun]
فرهنگ عمید
پیشه، صناعت، کسبوکار،
فرهنگ واژههای فارسی سره
پیشه، شگرد
مترادف و متضاد زبان فارسی
پیشه، شغل، صناعت، صنعت، عمل، کار، کسب، مشغله
فارسی به عربی
احتلال، تجاره، عمل، لغز، مسعی، مهنه، هوایه، اِحْتِرافٌ
فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
اهل حرفه. [اَ ل ِ ح ِ ف َ / ف ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) پیشه ور. صاحب حرفه. و رجوع به تذکرهالملوک چ 2 ص 49 شود.
حرفه درق
حرفه درق. [ح ِ ف َ دَ رَ] (اِخ) دهی جزءدهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر در 28هزارگزی شمال خاوری آبش احمد مرکز دهستان و 14500گزی جاده ٔ ارابه رو اصلاندوز - لاریجان. کوهستانی و گرمسیر و مالاریائی است. سکنه ٔ آن 132 تن. شیعه. ترکی. آب آن از رودخانه ٔ درآورد و چشمه و محصول آن غلات، پنبه، حبوبات وشغل مردم زراعت و گله داری است. صنایع دستی فرش و گلیم بافی است. محل قشلاق ایل چلیپانلوست. این ده را حرقشه درق نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
معادل ابجد
293