معنی جورواجور
حل جدول
گوناگون، دارای گونههای مختلف
هر نوع زیورآلات نازل و نامناسب و جورواجور
زلم زیمبو
گوناگون و مختلف
جورواجور
گوناگون
جورواجور
گوناگون- دارای گونههای مختلف
جورواجور
زلم زیمبو
هر نوع زیورآلات نازل و نامناسب و جورواجور
فارسی به عربی
تشکیله
فرهنگ عمید
دارای شکلهای مختلف، گوناگون،
فارسی به انگلیسی
Inconstant, Miscellaneous, Mixed, Mixed Bag, Spotty
مترادف و متضاد زبان فارسی
گوناگون، گونهگون، جورواجور
فرهنگ فارسی هوشیار
بمعنی گونه گونه، جورواجور، حالتهای مختلف، متنوع
فرهنگ معین
(~. ~) (ص مر.) رنگارنگ، جورواجور.
سوئدی به فارسی
رنگارنگ کردن، خال خال کردن، جورواجور کردن، متنوع کردن،
معادل ابجد
425