معنی جستجو

فرهنگ معین

جستجو

طلب، کوشش برای یافتن چیزی. [خوانش: (جُ تِ) (اِمص.) = جست وجوی: ]

حل جدول

جستجو

کاوش، تفحص

فیلمی از فرد زینه مان


جستجو کردن

استقرا

کاویدن

فرهنگ عمید

جستجو

تلاش برای یافتن و به‌دست آوردن چیزی، تفحص، کاوش،

مترادف و متضاد زبان فارسی

جستجو

استفسار، بررسی، پژوهش، تجسس، تفتیش، تفحص، جستار، سراغ، طلب، کاوش، کنجکاوی، کندوکاو، وارسی

فارسی به انگلیسی

جستجو

Hunt, Inquiry, Pursuit, Quest, Search

فارسی به عربی

جستجو

استقصاء، بحث، صید


جستجو کردن

بحث، سمک، فار، محاوله، مشط، نظره، یرقه


جستجو کرد

استنجع

فرهنگ فارسی هوشیار

جستجو

طلب، تلاش

فارسی به ایتالیایی

جستجو

perquisizione

فارسی به آلمانی

جستجو

Absuchen, Durchsuchen, Durchsucht (f), Nachforschen, Nachforschung (f), Suche (f), Suche (f), Suchen

فارسی به ترکی

جستجو کردن‬

aramak, araştırmak

معادل ابجد

جستجو

472

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری