معنی ثقه
فرهنگ فارسی آزاد
ثِقَه، (تحریر عربی ثقه)، (وَثِقُ، یَثِقُ، ثِقَه، وُثُوق، وَثاقَه) اعتماد کردن، اطمینان داشتن و نمودن،
ثِقَه، (تحریر عربی: ثقه)، شخص مورد اعتماد و اطمینان، معتمد، قابل اعتماد (جمع: ثِقات ولی خود کلمهء ثِقَه برای مذکر و مؤنث و جمع بکار میرود)،
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
مرد معتمد و امین
ثقه الملک
مورد وثوق کشور و پادشاهی، (اسم) عنوانی است که ببعض رجال کشور داده اند.
ثقه الاسلام
مورد وثوق و اطمینان اسلام
فرهنگ معین
(مص ل.) اعتماد کردن، (اِ.) کسی که مورد اعتماد باشد. [خوانش: (ثِ قِ) [ع.]]
فرهنگ عمید
[جمع: ثقات] کسی که طرف اعتماد باشد و مردم به گفتار و کردارش اعتماد کنند،
(اسم) اعتماد، اطمینان،
(اسم) اعتقاد،
مترادف و متضاد زبان فارسی
اطمینان، اعتماد، وثوق، امین، درستکار، مطمئن، موثق
لغت نامه دهخدا
زاید ثقه. [ی ِ دِ ث ِ ق َ / ق ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) زائد ثقه. در اصطلاح محدثان، حدیثی است که یک راوی ثقه بدان متفرد باشد و مضمون آن در احادیث راویان دیگر نیامده باشد. در کشاف اصطلاحات الفنون آرد: نزد محدثان، زائد ثقه سه گونه است:
1- حدیثی که راوی ثقه نقل کند و مضمون آن با احادیث دیگر راویان ثقه مخالفت و تباین داشته باشد. این حدیث را مانند حدیث شاذّ، مردودمیدانند.
2- آن است که حدیث (انفرادی) ثقه، با روایت دیگران تباین نداشته باشد، این حدیث به اتفاق، مورد قبول است.
3- آن است که حدیث ثقه مخالف و یا موافقت کلی با احادیث دیگر ندارد بلکه مخالف جزئی است مانند آنکه راویان روایتی عام، نقل کنند که: جعلت لنا الارض مسجداً و طهوراً حدیثی خاص نیز نقل شده که: جعلت تربتها لناطهوراً. خطیب از جمهور نقل کند که زیادتی ثقه مطلقاً پذیرفته است، خواه زائدو ناقص هر دو بنقل یک راوی باشد خواه از یک راوی نباشد. و گفته شده است که مطلقاً مردود است و برخی گفته اند زائد از یک راوی (یعنی در صورتی که راوی زائد وناقص یک تن باشد) مردود و در غیر این صورت مقبول است. و حق قول نخستین راست در صورتی که این زائد مسند باشد و دیگر روایات مرسل یا این موصوله باشد و آنها مقطوعه یا این مرفوعه باشد و آنان موقوفه.
واژه پیشنهادی
حجت قاسم زاده اصل
فارسی به عربی
معادل ابجد
605