معنی تنگنظر
مترادف و متضاد زبان فارسی
بخیل، تنگچشم، خسیس، دون، کمهمت، کوتهبین، کوتهنظر، ممسک، نظرتنگ،
(متضاد) بلندنظر
کوتهبین
تنگنظر، کوتاهبین، کوتهفکر، کوتهنظر
چشمتنگ
دیدهتنگ، تنگنظر، بخیل، حسود، آزمند، آرزو
نظرتنگ
بخیل، تنگنظر، دونهمت، ممسک،
(متضاد) نظربلند
کوتهنظر
اندکبین، تنگنظر، خردهبین، دونهمت، کوتهبین،
(متضاد) بلندنظر
بلندنظر
منیعالطبع، بلندهمت، جواد، دستودلباز،
(متضاد) تنگنظر، کوتاههمت، خسیس
تنگچشم
اندکبین، بخیل، تنگنظر، کنس، گرسنهچشم، ممسک،
(متضاد) دستودلباز
اندکبین
بخیل، تنگچشم، تنگنظر، ممسک، خردهبین، خردهگیر،
(متضاد) سخی، کریم
دونهمت
پست، پستهمت، تنگنظر، سفله، فرومایه، کمهمت، کوتهنظر، نظرتنگ،
(متضاد) بلندهمت
معادل ابجد
1620