معنی بسیاردشوار
حل جدول
توان فرسا
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) گرفتاری ودردسروناراحتی. یاتوی هچل افتادن (انداختن) . گرفتاردردسرشدن یا به دردسرانداختن کسی. (اسم) خطر مخمصه کش واکش. یاتوی هچل افتادن. گرفتارشدن دچارمخمصه شدن. یادرهچل افتادن کسی. گرفتارشدن شخص دچار مخمصه شدن. یا درهچل افتادن پولی. درمحلی بکارزدن آن بطوریکه استردادش بسیاردشوار باشد. یا درهچل انداختن کسی. گرفتارکردن وی را. یا درهچل انداختن پولی. بکاربردن آن درجایی که وصول آنبسیار دشوارباشد، بور دماغ سوخته.
معادل ابجد
784