معنی بددهن

لغت نامه دهخدا

بددهن

بددهن. [ب َدْ، دَ هََ] (ص مرکب) آنکه بیشتر دشنام گوید. بدزبان. پلیدزبان. زشت گوی. (یادداشت مؤلف). فحش دهنده. ناسزاگوینده. (فرهنگ فارسی معین).


بددهان

بددهان.[ب َدْ، دَ] (ص مرکب) بددهن. رجوع به بددهن شود.

فارسی به انگلیسی

بددهن‌

Foulmouthed

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

بددهن

دشنام گوی، ناسزاگوینده


بدگو

آنکه فحش وزشت میگوید، بددهن، بدزبان

انگلیسی به فارسی

foulmouthed

بددهن


ribald

بددهن


catamaran

آدم بددهن وماجراجو

ترکی به فارسی

مترادف و متضاد زبان فارسی

بدزبان

بددهان، بددهن، دشنام‌گو، فحاش، ناسزاگو، هتاک

فرهنگ عمید

فحاش

بسیاربدخو و ناسزاگو، بددهن، فحش‌دهنده،

معادل ابجد

بددهن

65

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری