معنی باباغوری
لغت نامه دهخدا
باباغوری. (ص مرکب) رجوع به باباغری و باباقری و باباقوری شود.
فارسی به انگلیسی
Popeyed
حل جدول
چشم از حدقه درآمده
نوعی بیماری در چشم
چشم از حدقه درآمده، کسی که چشمش از کاسه بیرون آمده باش، نوعی بیماری در چشم
کسی که چشمش از کاسه بیرون آمده باشد.
کسی که چشمش از کاسه بیرون آمده باشد.
باباغوری
نوعی بیماری در چشم
باباغوری
چشمی که ترکیده و مردمک آن بیرون آمده باشد
باباغوری
چشم بیرون زده
باباغوری
فرهنگ عوامانه
کسی که چشمش از کاسه بیرون آمده باشد.
فرهنگ معین
نوعی کوری که چشم ورم کرده، بزرگ تر از حد معمول می شود، نوعی مهره گرد سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم بر گردن کودکان آویزند. [خوانش: (اِمر.) (عا.)]
فرهنگ عمید
ویژگی چشمی که ترکیده و مردمک آن بیرون آمده باشد،
(اسم) (پزشکی) نوعی کوری که چشم آماسیده و سفیدی و سیاهی آن به هم آمیخته شود،
(اسم) نوعی مهرۀ سیاه و سفید برای دفع چشمزخم،
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
1222