معنی اولتیماتوم
لغت نامه دهخدا
اولتیماتوم. [ت ُ] (فرانسوی، اِ) اتمام حجت. کلام آخر. شرایط حتمی و قطعی تغییرناپذیر. در حقوق بین المللی شرایط قطعی و نهایی که دولتی برای قبول یا رد فوری بدولت دیگر تسلیم میکند چون امتناع از قبول شرایط ممکن است منجر به جنگ یا اقدامات خصمانه شود. اولتیماتوم را میتوان اعلان مشروط جنگ تلقی کرد. اولتیماتوم همیشه کتبی است. دولتهای شرکت کننده در دومین کنفرانس لاهه (1907 م.) توافق کردند که بدون اخطار قبلی دست به عملیات خصمانه نزنند و باین ترتیب امروزه تسلیم اولتیماتوم از مراسمی است که قبل از آغاز جنگ باید به عمل آید. از معروفترین اولتیماتومها که علت مستقیم جنگ جهانی اول بود، اولتیماتوم 23 ژوئیه 1914م. اطریش به صربستان بود. هیتلر نیز درسالهای پیش از جنگ دوم جهانی چند اولتیماتوم به چکوسلواکی و لهستان تسلیم کرد. (دایرهالمعارف فارسی).
فارسی به انگلیسی
Ultimatum
فرهنگ معین
(اُ تُ) [فر.] (اِ.) آخرین شرطی که از طرف یک دولت (به طور تهدیدآمیز) به دولت دیگر ابلاغ شود، و در صورت عدم قبول طرف مقابل، قطع رابطه دو دولت و یا جنگ آغاز گردد، اتمام حجت، زنهاره (فره).
فرهنگ فارسی هوشیار
انگلیسی نیویست (اسم) شرایط قطعی که از طرف یک دولت بدولت دیگر تحمیل شود و در صورت عدم قبول طرف جنگ آغاز گردد اتمام حجت.
فارسی به ایتالیایی
ultimatum
فرهنگ عمید
آخرین شرط، اتمام حجت،
(حقوق) آخرین پیشنهاد قطعی که دولتی به دولت دیگر میدهد و قبول نکردن آن موجب قطع روابط دو دولت یا وقوع جنگ میشود،
حل جدول
اخطار
اتمام حجت
معادل فارسی اولتیماتوم
اتمام حجت، زنهاره
اتمام حجت
اولتیماتوم
زنهاره
معادل فارسی اولتیماتوم
واژه پیشنهادی
اولتیماتوم
سریالی تلویزیونی با بازی پویا امینی
اولتیماتوم
مجموعه ای تلویزیونی با بازی افشین نخعی
اولتیماتوم
اخطار نهایی همراه با تهدید و تعیین مهلت برای پاسخگویی
اُلتیماتوم( اولتیماتوم )
انگلیسی به فارسی
ضرب العجل، فرجه، اولتیماتوم
معادل ابجد
934