معنی استرحام

لغت نامه دهخدا

استرحام

استرحام. [اِ ت ِ] (ع مص) بخشایش خواستن. (تاج المصادر بیهقی). رحم خواستن. مهربانی طلبیدن.

فرهنگ معین

استرحام

(اِ تِ) [ع.] (مص م.) رحمت خواستن. مرحمت طلبیدن.

حل جدول

استرحام

رحمت خواستن

رحم خواستن

طلب رحم کردن


طلب رحم کردن

استرحام


رحمت طلبیدن

استرحام


رحم خواستن

استرحام


طلب رحم و مهربانی داشتن

استرحام

فرهنگ عمید

استرحام

رحم خواستن، شفقت و بخشایش خواستن، مهربانی خواستن،
دلسوزی، شفقت،

فرهنگ فارسی هوشیار

استرحام

مهربانی کردن


استرحامات

جمع استرحام.


استرحاما

دلسوزانه از روی استرحام از روی ترحم.

فرهنگ فارسی آزاد

استرحام

اِسْترْحام، طلب رحم کردن، بخشایش و مهربانی خواستن.
َ

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

استرحام

710

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری