معنی آدرنگ

فرهنگ عمید

آدرنگ

آذرنگ: نباشد کوه را وقت درنگ تو درنگ تو/ جهان هرگز نخواهد تا تو باشی آدرنگ تو (فرخی: ۴۲۲)،

فارسی به انگلیسی

آدرنگ‌

Calamity, Gloom, Misery, Sorrow

لغت نامه دهخدا

آدرنگ

آدرنگ. [رَ] (اِ) رنج. محنت. آفت:
از چشم بد ای مرا چو دیده
یک روز مباد آدرنگت.
سنائی.
|| نیستی و نابودی و زوال:
مهرگان بر تو مبارک باد از گشت سپهر
جاه تو بی عیب باد و عمر تو بی آدرنگ.
معزی.
|| خدوک. غم. اندوه. || دمار. هلاک. || (ص) روشن.منور. شاید مخفف آدررنگ مرادف آذررنگ. و به معنی آذرنگ بذال معجمه در تمام معانی آن نیز آمده است.


سراچه ٔ آدرنگ

سراچه ٔ آدرنگ. [س َ چ َ / چ ِ ی ِ دَ رَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) به معنی سرای سپنج که کنایه از دنیا باشد. (برهان) (آنندراج). سرای خاک و سرای ششدر از مترادفات آن است. (آنندراج).

فرهنگ معین

آدرنگ

رنج، اندوه، آفت، مصیبت. [خوانش: (دَ رَ) (اِ.)]

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

آدرنگ

رنج، محنت، آفت

معادل ابجد

آدرنگ

275

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری