معنی آتمسفر

فرهنگ معین

آتمسفر

توده هوایی که اطراف کره زمین را فرا گرفته، جو، کنایه از: اوضاع و احوال. [خوانش: (مُ فِ) [فر.] (اِ.)]


اتمسفر

(اَ مُ فِ) (اِ.) نک آتمسفر.

مترادف و متضاد زبان فارسی

آتمسفر

جو، فضا، هوا، محیط، شرایط، وضعیت


هوا

آتمسفر، اقلیم، جو، شهوت، هوس، هوی، میل، ولع، دم، آسمان، فضا


فضا

جا، حجم، حیاط، ساحت، صحن، عرصه، محوطه، مکان، میدان، آتمسفر، آسمان، سپهر، فلک، کیهان، هوا، جو، محیط


محیط

اطراف، پیرامون، دور، محدوده، دوره، گرداگرد، آتمسفر، جو، فضا، آگاه، بااطلاع، مطلع، اقیانوس، دریای بزرگ، قلزم، احاطه‌کننده، دربرگیرنده،
(متضاد) محاط

فرهنگ فارسی هوشیار

آتمسفر

طبقه بخار یا جو

فرهنگ عمید

آتمسفر

اتمسفر

حل جدول

آتمسفر

لطفا شماره مجله و صفحه را بنویسید

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آتمسفر

پناد، هوابار

لغت نامه دهخدا

گرم

گرم. [گ ِ رَ] (فرانسوی، اِ) گرام. واحد اوزان مستعمله در بیشترممالک متمدنه و عبارت است از وزن یک سانتیمتر مکعب آب مقطر با چهار درجه حرارت در تحت فشار طبیعی 57 سانتی متر آتمسفر و تقریباً معادل است با پنج نخود و خمس نخود و کمی افزون از ماشه میباشد. (ناظم الاطباء). واحد وزن دستگاه متری فرانسه که بسیاری از ممالک آن را پذیرفته اند. 1- اضعاف گرام عبارت است از: دکاگرام. هکتوگرام. کیلوگرام. میرایاگرام. 2- اجزاء گرام:دسی گرام. سانتی گرام. میلی گرام. رجوع به گرام شود.


پروتوکسید دازت

پروتوکسید دازت. [پْرُ / پ ُ رُ تُک ْ زُ] (فرانسوی، اِ مرکب) گازی است بی رنگ و بی بوی، سنگین تر از هوا که در آب به مقدار کم ودر الکل به مقدار بیشتر حل شود و در حرارت صفر درجه تحت فشار 30 آتمسفر تبدیل به مایع گردد.استنشاق این گاز به تنهائی باعث خفگی است و اگر آمیخته با هوا استنشاق شود مستی و نشاط خاصی تولید کند لیکن منجر به بیهوشی کامل نشود. و اگر مخلوطی از این گاز و اکسیژن (پنج قسمت پروتواکسید دازت و یک قسمت اکسیژن) تحت فشاری که یک پنجم از فشار اتمسفر بیشتر است استنشاق شود در عین حال اکسیژن کافی برای تنفس و پروتوکسید دازت کافی برای بیهوشی به بدن رسیده و بیهوشی کاملی دست دهد. بیهوش کردن بیماران با این دارو آلت و ماسک مخصوصی دارد تا اکسیژن و پروتوکسید دازت را با فشار لازم و به مقدار کافی به بدن برساند. و از اثر این دارو بیمار به سرعت بیهوش شده (پس از چهار تا پنج بار تنفس) و بلافاصله پس از قطع استنشاق آن به هوش می آید.این روش تقریباً بی خطر است ولی بکاربردن آن در اطفال کوچک و اشخاص فربه و معتادان نوشابه های الکلی موردندارد. (درمان شناسی تألیف دکتر غربی ج 1 ص 127).


بارومتر

بارومتر. [م ِ] (اِ مرکب) میزان الهوا. آلتی است که برای اندازه گیری فشارهای جوی و نیز برای تعیین اندازه ٔ ارتفاع کوه ها بکار میرود. اسبابی است که برای نخستین بار بوسیله ٔ توریسلی (توریچلی) برای تعیین فشار وارده بر سطح آزاد جیوه بکار رفت. و این نوع بارومتر معمولی است. مأخوذ از فرانسه، آلتی است که در معرفت فشار هوا و بالملازمه در معرفت تغییر جو استعمال میکنند و این آلت را در سال 1053 هَ. ق. تریسلی شاگرد گالیله اختراع نمود و در اندازه و تعیین کردن فشار هوا بکار برد چه به اندازه ای که ستون زیبقی را در آتمسفر بالا برند منضعظ میگردد یعنی تعادل میکند مرطبقات کمتر مرتفع و بالملازمه کمتر وزین را و پاسکال آنرا در تعیین ارتفاع جبال استعمال کرد و این آلت تا بیک درجه خبر میدهد صافی هوا و انقلاب آن را زیرا هوای خشک سبک تر است از هوای مرطوب و وقتی نباید باران بارد جیوه صعود میکند و در خلاف این حالت نزول مینماید و نوعاً بارومتر بر دو قسم است: بارومتر جیوه ای و بارومتر بدون جیوه، و استعمال قسم اخیر این ایام متداولتر است. (ناظم الاطباء). و رجوع به بادسنج و لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 2 ذیل بارومتر شود.

معادل ابجد

آتمسفر

781

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری