معنی آبشش

فرهنگ معین

آبشش

(شُ) (اِمر.) دستگاه تنفسی جانوران آبزی.

فارسی به انگلیسی

حل جدول

آبشش

ریه، آبشامه

برانشی


آبشش ماهی

برانشی


خالق آبشش مصنوعی

ژاک کوستو


آبشش ماهى ها

برانشى


ریه ماهی

آبشش


برانشی

آبشش

آبشش، عضو تنفسی ماهی

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

گویش مازندرانی

بادکنی

آبشش ماهی


گوش لاک

محفظه ی آبشش ماهی

فرهنگ عمید

کفچلیز

(زیست‌شناسی) نوزاد دوزیستان که با آبشش تنفس می‌کند،
[قدیمی] =کفچه: به کفچلیز شتر را کسی که آب دهد / بُوَد هرآینه از ابلهی و شیدایی (مجیرالدین: ۳۳۳)،

معادل ابجد

آبشش

603

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری