معنی یکباره
فرهنگ معین
یک دفعه، یکبار، ناگهان، به کلی، تمامی، همه. [خوانش: (~. رِ) (ق.)]
حل جدول
ناگهان، اتفاقی
بی هوا
بیهوا
به یکباره
ناگهانی
یکباره ویکهو
قلپی
یکباره و ناگهانی
هری
یکباره و یکهو
یکدفعه، ناگهان
هلپی
یکباره و یکهو
قلپی
ناخودآگاه، ناگهانی، یکباره
بی هوا
ناخودآگاه- ناگهانی- یکباره
بیهوا
یکباره و یکجا
قلپی
فارسی به انگلیسی
Together
واژه پیشنهادی
یهو
فارسی به عربی
رکود
معادل ابجد
238