معنی یکبار
فرهنگ معین
یک دفعه، مقابل دو بار، بی خبر، غفلتاً. [خوانش: (~.) (ق.)]
یکبار مصرف
(~. مَ رَ) [ع - فا.] (اِمر.) ویژه مصرف کردن برای یک نوبت.
حل جدول
فارسی به ترکی
bir defa
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
Einmal einst, Einmal, Einst
هفته ای یکبار
Wöchentlich, Wöchentlich, Wochenzeitung (f), Wochenzeitung
واژه پیشنهادی
ضربه
معادل ابجد
233