معنی یول
لغت نامه دهخدا
یول. (اِ) ماه قیصری، اول آن مطابق است با اول تموز ماه رومی و بیست وپنجم تیرماه جلالی و سیزدهم ژوئیه ٔ فرانسوی. (یادداشت مؤلف).
یول گای
یول گای. [] (اِخ) از طوایف ترکمن ساکن ایران و مرکب از 500 خانوار است که در شرفان کلا سکونت دارند. (از یادداشت مؤلف) (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 102).
قزل یول
قزل یول. [ق ِ زِ یُل ْ] (اِخ) دهی از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 34 هزارگزی شمال کلیبر و 24 هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل مایل به گرمی مالاریایی است. سکنه ٔ آن 6 تن. آب آن از رودخانه ٔ گوی آغاج و چشمه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان گلیم بافی و فرش بافی است. راه مالرو دارد. محل قشلاق ایل چلیپانلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ترکی به فارسی
اصطلاحات سینمایی
شخصیت محبوب طاس سینمایی جهان که درفیلمهای مهمی چون «سلطان ومرد» بازیهای درخشانی ارائه کرد. وی معروفترین بازگر طاس تاریخ سینماست. از این جهت به هر بازیگر طاس سینمای ایران که در نقش خود خوش بدرخشد، گفته می شود که بازی « یول براینری » ارائه کرده است.
واژه پیشنهادی
پادشاه و من
دنیای آینده
پرواز شبانه از مسکو
نوری در پایان دنیا
خداحافظ ساباتا
معادل ابجد
46