معنی یواش

لغت نامه دهخدا

یواش

یواش. [ی َ] (ترکی، ص، ق) آهسته و هموار. (آنندراج). آهسته و به ملایمت و نرمی. (ناظم الاطباء). نرم. خفی (کار و رفتار و گفتار). مقابل قایم. آهسته در رفتار. به مهل. آرام. همس. (یادداشت مؤلف).
- یواش یواش، آهسته آهسته. به آهستگی. همساً. به همس. (یادداشت مؤلف).
- امثال:
یواش برو یواش برو که گربه شاخت نزنه.
|| به تدریج. کم کم. به رفق. به مرور.رفته رفته. (یادداشت مؤلف). || مخفیانه. در خفا. به نهانی. پنهانی. (یادداشت مؤلف). || (اِ) اسب کوتل و اسب نرم رفتار و ریاضت داده که لایق سواری بزرگان باشد. (آنندراج).

فارسی به انگلیسی

یواش‌

Behindhand, Slow, Low, Slack

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

یواش یواش

آسه آسه (گویش تهرانی) آویزان آویزان و آویزان آویزان چاشتگاه فراخ به حصار دندانغان رسیدیم (تاریخ بیهقی)


یواش

آهسته، هموار، نرم، خفی

فرهنگ معین

یواش

(یَ) [تر.] (ق. ص.) آهسته، آرام، به نرمی.

حل جدول

یواش

آرام، آهسته

آهسته آذری


یواش و آهسته

ساکت


آرام و یواش

آهسته

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

یواش

آهسته

فرهنگ عمید

یواش

آهسته، آرام،

فارسی به عربی

فارسی به ایتالیایی

گویش مازندرانی

پمردن

یواش یواش، تحلیل رفتن آتش

انگلیسی به فارسی

slug

یواش یواش وکرم واربیهوده وقت گذراندن

معادل ابجد

یواش

317

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری